Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (1 milliseconds)
English
Persian
not have a penny to one's name
<idiom>
آهی در بساط نداشتن
Search result with all words
not have two pennies to rub together
<idiom>
دیناری در بساط نداشتن
Other Matches
lay out
بساط
countering
بساط
stall
بساط
stalling
بساط
counter
بساط
countered
بساط
bookstall
بساط کتابفروشی
stand
بساط ایستگاه
bookstalls
بساط کتابفروشی
bar
بساط پیاله فروشان
bars
بساط پیاله فروشان
stand
سه پایه دکه بساط دکان
lackvt
نداشتن
lacks
نداشتن
lacked
نداشتن
want
نداشتن
wanted
نداشتن
lack
نداشتن
stone-broke
<idiom>
آه دربساط نداشتن
to be in the wrong
حق نداشتن زورگفتن
freedom from evil record
نداشتن پیشینه بد
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
errorless
نداشتن خطا
To know no bounds.
حد وحصر نداشتن
clean record
نداشتن پیشینه بد
to sit out
شرکت نداشتن در
dislike
دوست نداشتن
sit out
شرکت نداشتن در
misses
نداشتن فاقدبودن
miss
نداشتن فاقدبودن
missed
نداشتن فاقدبودن
disliked
دوست نداشتن
dislikes
دوست نداشتن
disliking
دوست نداشتن
disinterest
علاقه نداشتن
powerlessly
با نداشتن نیرو
to paddle one's own canoe
کار بکسی نداشتن
to make no doubt
مطمئن بودن شک نداشتن
to not feel hungry
[to not like having anything]
اصلا اشتها نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea.
راه پس وپیش نداشتن
wanted
نیازمند بودن به نداشتن
want
نیازمند بودن به نداشتن
to get the key of the street
جای شب ماندن نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
حسن نیت نداشتن
out of step
<idiom>
هم آهنگ وتوازن نداشتن
make no bones about something
<idiom>
هیچ رازی نداشتن
not a leg to stand on
<idiom>
مدرک کافی نداشتن
to foel
حال درستی نداشتن
inefficiently
با نداشتن قابلیت بیفایده
disconnection
قطع نداشتن رابطه
inapprehension
نداشتن بیم یا نگرانی
inertness
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
intestacy
نداشتن وصیت نامه
diffidently
با نداشتن اعتماد بخود
distrusts
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusting
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusted
سوء فن اعتماد نداشتن
thriftessness
نداشتن عقل معاش
distrust
سوء فن اعتماد نداشتن
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to dislike somebody
[something]
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
not have a bean
<idiom>
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
in the dark
<idiom>
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
lose
نداشتن چیزی دیگر پس از این
loses
نداشتن چیزی دیگر پس از این
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
out of tune
<idiom>
باهم خوب وسازش نداشتن
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
to have no prospects
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
to knock about
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
caught short
<idiom>
پول کافی برای پرداخت نداشتن
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
You've got me there!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped.
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com