English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
English Persian
purl ابجو دارای ادویه معطر
purled ابجو دارای ادویه معطر
purling ابجو دارای ادویه معطر
purls ابجو دارای ادویه معطر
Other Matches
herb spice blend آمیخته ای از ادویه و سبزیجات معطر
wassail ابجو یاشراب مخلوط با ادویه وشکر
vinaigrette سس دارای سرکه و روغن زیتون و ادویه
lager ابجو نارس ابجو کم الکل
lagers ابجو نارس ابجو کم الکل
beer ابجو
gill ابجو
beers ابجو
hopping ابجو
hop ابجو
hopped ابجو
hops ابجو
ale ابجو
kilderkin پیمانه ابجو
lagers ابجو دیر رس
alewife زن ابجو فروش
beery مست ابجو
alegar سرکه ابجو
beer money پول ابجو
lager ابجو دیر رس
barm مایه ابجو
wort مخمر ابجو
stoutest نوعی ابجو
brewing ابجو سازی
brewer's yeast مایه ابجو
beer ابجو نوشیدن
beers ابجو نوشیدن
ale ابجو انگلیسی
stout نوعی ابجو
stouter نوعی ابجو
odorant معطر
scented معطر
aromatic معطر
sweet scented معطر
fragrant معطر
redolent معطر
essenced معطر
sweet smelling معطر
porter حمل کردن ابجو
pharaohs نوعی ابجو قوی
swipes ابجو بد وکم مایه
pot house ابجو فروشی خرابات
porterhouse ابجو واغذیه فروشی
MalT مالت ابجو ساختن
beery مانند ابجو ابجودار
bakers yeast نوعی مخمر ابجو
porters حمل کردن ابجو
pharaoh نوعی ابجو قوی
half and half نوعی ابجو انگلیسی
kvass ابجو کم الکل روسی
small ale ابجو ابکی وارزان
malty خو گرفته به ابجو خوری
kissing comfit شیرینی معطر
aromatization معطر سازی
fragrances چیز معطر
fragrance چیز معطر
perfume معطر کردن
perfumes معطر کردن
nuttier معطر دیوانه
spicy تند معطر
herbs سبزیجات معطر
nuttiest معطر دیوانه
nutty معطر دیوانه
pekoe چای معطر
colognes آبگونهی معطر
cologne آبگونهی معطر
spice ادویه
spicing ادویه
condiment ادویه
pungent پر ادویه
condiments ادویه
spicery ادویه
spices ادویه
spiced ادویه
small beer ابجو پست وکم الکل
odorize معطر و خوشبو ساختن
bubble baths وان پر کف و معطر شده
bubble bath وان پر کف و معطر شده
potherb سبزیهای معطر خوراکی
minted شیرینی معطر با نعناع
mint شیرینی معطر با نعناع
mints شیرینی معطر با نعناع
minting شیرینی معطر با نعناع
spices ادویه زدن به
spicing ادویه زدن به
seasoning ادویه زنی
spice box قوطی ادویه
spice rack قفسه ادویه
spice ادویه زدن به
spicery ادویه جات
spicy ادویه دار
spicy ادویه زده
seasoner ادویه زننده
spiced ادویه زدن به
spicery ادویه [آشپزی]
stein لیوان دسته دار ابجو خوری
swats ابجو تازه انگلیسی مشروب الکلی
salvolatile محلول معطر اب امونیاک والکل
abelmusk خطمی معطر مشک دانه
abelmosk خطمی معطر مشک دانه
chutney یک نوع ترشی با ادویه
emmenagogue ادویه قاعدگی اور
condiment چاشنی ادویه زدن
chilies خوراک لوبیای پر ادویه
chilli خوراک لوبیای پر ادویه
chillies خوراک لوبیای پر ادویه
emmenagogues ادویه مدره طمث
Chile خوراک لوبیای پر ادویه
abortive medicines ادویه مسقط جنین
piccalilli ترشی ادویه وسبزیجات
condiments چاشنی ادویه زدن
chili خوراک لوبیای پر ادویه
malt liquor مشروبی شبیه ابجو که بامالت تخمیر میشود
geraniol الکل اشباع شده مایع و معطر
thuja oil روغن معطر برگ کاج خمرهای
mull معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات
pomatum عطر مخصوص پمادموی سر پماد معطر
root beer مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
root beers مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
spikenard روغن یامرهم معطر سنبل هندی
aromatherapy معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
sangaree باده قرمز ادویه زده
methglin نوشابه انگبینی ادویه دار
seasons ادویه زدن معتدل کردن
highly seasoned پرادویه ادویه زده شده
spicery انباری ادویه [واژه قدیمی]
to powder meat نمک یا ادویه بگوشت زدن
season ادویه زدن معتدل کردن
seasoned ادویه زدن معتدل کردن
to garble spices ادویه رابازرسی وپاک کردن
castor :تنگ کوچک ادویه یا سرکه
castors :تنگ کوچک ادویه یا سرکه
caster تنگ کوچک ادویه یا سرکه
casters :تنگ کوچک ادویه یا سرکه
bubble baths مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
xylene خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
xylol خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
aromatherapist معالجهگر که از ماساژ با روغنهای معطر استفاده میکند
hippocras شرابی که بان ادویه زده باشند
acetum حل مواد معطر درمحلولی مرکب از اسید استیک و الکل و اب
labdanum ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
pastrami گوشت ادویه زده ودودی شده شانه گاو
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
benzene هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
glochidiate دارای مو
iodic دارای ید
footy دارای پا
odoriferous دارای بو
trilinear دارای سه خط
fraught with دارای
three legged دارای سه پا
three-legged دارای سه پا
bilabiate دارای دو لب
knock kneed دارای زانوی کج
synonymous دارای تشابه
indued with charm دارای فریبندگی
synonymous دارای ترادف
curvy دارای انحنا
knarred دارای برامدگی
spirituous دارای الکل
staminate دارای جرثومه نر
lobate دارای نرمه
family man دارای نانخور
straight line دارای خط مستقیم
invested with power دارای اختیار
stannous دارای قلع
lippy پر رو دارای لب اویزان
lobated دارای نرمه
ledgy دارای طاقچه
parenthetical دارای کمانک
lean to دارای چارطاقی
infatuated دارای داوری بد
family men دارای نانخور
stilted دارای چوب پا
ill neighboured دارای همسایه بد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com