Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
check and drop structure
ابشار تنظیم سطح اب
Other Matches
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
cascaded
ابشار
overhead
ابشار
waterfalls
ابشار
cascades
ابشار
cascade
ابشار
overhand
ابشار
fall
ابشار
dunks
ابشار
dunking
ابشار
dunked
ابشار
dunk
ابشار
falls
ابشار
cascading
ابشار
cataracts
مه ابشار
cataract
مه ابشار
waterfall
ابشار
linn
ابشار پرتگاه
cataracts
ابشار بزرگ
submerged fall
ابشار مستغرق
niagara nexus
ابشار سیل
stepped fall
ابشار پلکانی
icefall
ابشار یخی
electron cascade
ابشار الکترونی
lin
ابشار پرتگاه
cascade
ابشار کوچک
vertical drop
ابشار قائم
cascaded
ابشار کوچک
cascades
ابشار کوچک
cataract
ابشار بزرگ
cascading
ابشار کوچک
inclined fall
ابشار شیبدار
barrel drop
ابشار لولهای
stuffed
ابشار در حلقه بسکتبال
glasic type drop
ابشار شیب دار
impluse voltage cascade
ابشار فشار ضربهای
niagara
رودخانه و ابشار نیاگارا
block
دفاع در مقابل ابشار
stuffs
ابشار در حلقه بسکتبال
blocked
دفاع در مقابل ابشار
blocks
دفاع در مقابل ابشار
stuff
ابشار در حلقه بسکتبال
syphon well drop
ابشار با چاهک و لوله
toss ball against a wall
تمرین ابشار با دیوار
cascading
بشکل ابشار ریختن
cascades
بشکل ابشار ریختن
spike over the block
ابشار از بالای دفاع
cascaded
بشکل ابشار ریختن
cascade
بشکل ابشار ریختن
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pierce the block
ابشار محکم غیرقابل دفاع
smacks
ضربه محکم در هنگام ابشار
smacked
ضربه محکم در هنگام ابشار
smack
ضربه محکم در هنگام ابشار
spike past the block
ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
smashes
ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
smash
ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
put away
ابشار پرتاب به خارج رینگ بوکس
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
regulation
تنظیم
formulation
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
spreading
تنظیم
adjustments
تنظیم
alignments
تنظیم
adjustment
تنظیم
calibration
تنظیم
set out
تنظیم
regularization
تنظیم
timing
تنظیم
alignment
تنظیم
regularises
تنظیم کردن
indictment
تنظیم ادعانامه
regularising
تنظیم کردن
indictment
تنظیم کیفرخواست
regularize
تنظیم کردن
indictments
تنظیم ادعانامه
regularised
تنظیم کردن
attends
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
regulator
تنظیم کننده
adjusted
تنظیم شده
family planning
تنظیم خانواده
adjustable
قابل تنظیم
adjustable
تنظیم پذیر
conduction
هدایت تنظیم
attend
تنظیم کردن
indictments
تنظیم کیفرخواست
classifying
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
will adjust
تنظیم می کنم
adjusts
تنظیم کردن
adjusting
تنظیم کردن
formulating
تنظیم کردن
adjust
تنظیم کردن
classify
تنظیم کردن
classifies
تنظیم کردن
timing
تنظیم وقت
formulated
تنظیم کردن
frame
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
variability
قابلیت تنظیم
regulation
پهنه تنظیم
regularizes
تنظیم کردن
regularizing
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
range adjustment
تنظیم مسافت
setting ring
حلقه تنظیم
spark setting
تنظیم جرقه
speed adjustment
تنظیم سرعت
stup string
رشته تنظیم
thermoregulation
تنظیم حرارت
thermoregulation
تنظیم دمایی
thermostatic regulation
تنظیم با دماپای
to draw out
تنظیم کردن
to draw up
تنظیم کردن
to make out
تنظیم کردن
set up
تنظیم کردن
set the watch
تنظیم نگهبانی
range calibration
تنظیم مسافت
range of adjustment
ناحیه تنظیم
redact
تنظیم کردن
regulable
تنظیم پذیر
regularizer
تنظیم کننده
regulating switch
کلید تنظیم
regulating valve
سوپاپ تنظیم
rheostat regulation
تنظیم با رئوستا
rocker gear
تنظیم جاروبک
set screw
پیچ تنظیم
to put in to shape
تنظیم کردن
to set out
تنظیم کردن
trigger control
تنظیم با ماشه
tunable
تنظیم پذیر
tunably
تنظیم پذیر
tuneable
تنظیم پذیر
vertical adjustment
تنظیم عمودی
vertical justification
تنظیم عمودی
voltage regulation
تنظیم ولتاژ
depth adjustment
تنظیم عمیق
range adjustment
تنظیم برد
caliper setting
تنظیم پرگار
cam type regulation
تنظیم بادامکی
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
cascade control
تنظیم زنجیری
check gate
دریچه تنظیم
check valve
شیر تنظیم
corrector
تنظیم کننده
crystal control
تنظیم با بلور
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
body alinement
تنظیم بدن
automatic regulation
تنظیم خودکار
regulators
تنظیم کننده
adjusability
قابلیت تنظیم
alignment
صف بندی تنظیم
adjusting point
نقطه تنظیم
adjustment of fire
تنظیم تیر
adjustment of rools
تنظیم غلطک
air adjustment
تنظیم هوا
expanded contrast
تنظیم کنتراست
fine adjustment
تنظیم فریف
fine adjustment
تنظیم دقیق
levelling screw
پیچ تنظیم
line regulator
تنظیم کننده
lineup
تنظیم کردن
make out
تنظیم کردن
method of drawing up
طرز تنظیم
pilot valve
سوپاپ تنظیم
precision adjustment
تنظیم دقیق
preset
پیش تنظیم
pressure adjustment
تنظیم فشار
pressure regulator
شیر تنظیم
lay down
تنظیم کردن
jack screw
پیچ تنظیم
fine setting
تنظیم دقیق
fine setting
تنظیم میکرومتری
focusing control
تنظیم تمرکز
framer
تنظیم کننده
frequency tuning
تنظیم فرکانس
hand regulation
تنظیم با دست
indicement
تنظیم ادعانامه
inductive tuning
تنظیم القائی
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com