English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (1 milliseconds)
English Persian
subscribe ابونه شدن متعهد شدن
subscribed ابونه شدن متعهد شدن
subscribes ابونه شدن متعهد شدن
subscribing ابونه شدن متعهد شدن
Other Matches
abonne ابونه
to subscribe to a newspaper روزنامهای را ابونه
warranties متعهد
surety متعهد
sureties متعهد
warrantee متعهد له
warranter متعهد
underwriters متعهد
warranty متعهد
obligator متعهد
obligee متعهد له
obligor متعهد
promisee متعهد له
promiser متعهد
promisor متعهد
guarantors متعهد
guaranty متعهد له
guarantor متعهد
underwriter متعهد
warrantor متعهد
committed [to] <adj.> متعهد [به]
subscriber متعهد
subscribers متعهد
guarantors کفیل متعهد
guarantees ضامن متعهد
professed متعهد مدعی
guaranteed ضامن متعهد
bailee ضامن و متعهد
nonaligned غیر متعهد
guarantee ضامن متعهد
pledging متعهد کردن
guarantor کفیل متعهد
federating متعهد کرد
federates متعهد کرد
pledges متعهد کردن
pledged متعهد کردن
stalwart <adj.> با وفا [متعهد]
pledge متعهد کردن
engages متعهد شدن
engages متعهد کردن
engage متعهد شدن
plight متعهد شدن
federated متعهد کرد
federate متعهد کرد
engage متعهد کردن
to bind متعهد ساختن
non-aligned غیر متعهد
plight متعهد کردن
nonalignment کشور غیر متعهد
guaranteed تکفل کردن متعهد له
release from the obligation ابراء ذمه متعهد
guarantees تکفل کردن متعهد له
engages نامزدکردن متعهد کردن
engage نامزدکردن متعهد کردن
guarantee تکفل کردن متعهد له
bind متعهد وملزم ساختن
binds متعهد وملزم ساختن
obliged متعهد شدن لطف کردن
obliges متعهد شدن لطف کردن
oblige متعهد شدن لطف کردن
pledge متعهد شدن التزام دادن
pledged متعهد شدن التزام دادن
pledges متعهد شدن التزام دادن
Can I pin you down to that? شما را به این متعهد بکنم؟
pledging متعهد شدن التزام دادن
i undertake to pay that sum متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
gage شرط بستن متعهد شدن
to pin somebody down on something کسی را به چیزی متعهد و ملتزم کردن
to undertake to do something رسما متعهد به انجام کاری شدن
to engage yourself to do something خود را به انجام امری متعهد نمودن
to commit yourself to do something خود را به انجام امری متعهد نمودن
nonalignment روش سیاسی غیر متعهد بودن
minuteman داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
implied assumpist تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
bond سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
undertakers کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
association for system management یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
asm Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
undertake متعهد شدن عهده دار شدن
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
undertaken متعهد شدن عهده دار شدن
undertakes متعهد شدن عهده دار شدن
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
del credere agent نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
undertaken عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
undertakes عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
trusted تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trust تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com