English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
lethe اب رودخانه بزرخ
Other Matches
purgatory بزرخ
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
rivers رودخانه
glaciers رودخانه یخ
river line خط رودخانه
glacier رودخانه یخ
river رودخانه
river gravel شن رودخانه
river clay گل رودخانه
rever رودخانه
strands لایه رودخانه
an open river رودخانه باز
alpheus رب النوع رودخانه
river banks ساحل رودخانه
stethe ساحل رودخانه
the karoon river رودخانه کارون
strand لایه رودخانه
river beds بستر رودخانه
riverward بطرف رودخانه
riverine سواحل رودخانه
riverbed بستر رودخانه
ostiary دهانه رودخانه
headwater بالادست رودخانه
potamology مبحث رودخانه ها
riparian ساحل رودخانه زی
fork of ... river شاخه رودخانه ...
head stream سرچشمه رودخانه
euphrates رودخانه فرات
river line خط ساحل رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
conferva علف رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
by water از راه رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
bight پیچ رودخانه
levee کناره رودخانه
river bank ساحل رودخانه
streamed رودخانه ابراهه
stream رودخانه ابراهه
along the river درامتداد رودخانه
upstream بالای رودخانه
low water فروکش اب رودخانه
streams رودخانه ابراهه
river trip مسافرت رودخانه ای
river bed بستر رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
river trip گردش رودخانه ای
the river karoon رودخانه کارون
upstream مخالف جریان رودخانه
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
riparian وابسته بکنار رودخانه
upstream بالادست جریان رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
ferryboats قایق عبور از رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
chutes شیب تند رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
keelboat قایق پهن رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
near bank ساحل نزدیک رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
chute شیب تند رودخانه
head water قسمت بالادست رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
river bed level تراز بستر رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
bayou شاخه فرعی رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
sluggish stream رودخانه با جریان کند
riverain ساکن ساحل رودخانه
basin حوزه رودخانه ابگیر
fluvial زیست کننده در رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
eyot جزیره کوچک در رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
strath بستر پهن مسیر رودخانه
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
estacade سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
gauging section مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
lockman بند یا سد رودخانه بند بان
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com