Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (2 milliseconds)
English
Persian
unanimity
اتفاق ارا هم اوازی
Other Matches
sonic equipment
وسایل اوازی
vocals
اوازی ویژه خواندن
vocal
اوازی ویژه خواندن
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
cadenza
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
cadenzas
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
events
اتفاق
confederacies
اتفاق
confederacy
اتفاق
coincidence
اتفاق
coincidences
اتفاق
chance
اتفاق
chanced
اتفاق
chances
اتفاق
chancing
اتفاق
event
اتفاق
leagues
اتفاق
togtherness
اتفاق
togetherness
اتفاق
occurence
اتفاق
lague
اتفاق
confederation
اتفاق
confederations
اتفاق
accidence
اتفاق
accidentalism
اتفاق
accidentalness
اتفاق
fortuity
اتفاق
hap
اتفاق
joinder
اتفاق
occurrences
اتفاق
happenings
اتفاق
accident
اتفاق
accidents
اتفاق
fluke
اتفاق
occurrence
اتفاق
flukes
اتفاق
case
اتفاق
cases
اتفاق
league
اتفاق
federal
اتفاق
unity
اتفاق
happening
اتفاق
fortuitism
عقیده به اتفاق
disunion
عدم اتفاق
fall out
اتفاق افتادن
casualist
معتقد به اتفاق
come about
اتفاق افتادن
consensus of opinion
اتفاق اراء
confederative
اتفاق کننده
come to pass
اتفاق افتادن
by a unanimous
به اتفاق اراء
by happenstance
<adv.>
برحسب اتفاق
Accompanied by. Together with .
به اتفاق (همراه )
Accidentally . By chance.
بر حسب اتفاق
by hazard
<adv.>
برحسب اتفاق
coincidentally
<adv.>
برحسب اتفاق
fortuitously
<adv.>
برحسب اتفاق
by chance
<adv.>
برحسب اتفاق
supervention
اتفاق ناگهانی
by a coincidence
<adv.>
برحسب اتفاق
unanimity
اتفاق اراء
hap
اتفاق افتادن
at random
<adv.>
برحسب اتفاق
it happened
اتفاق افتاد
to be played out
[enacted]
اتفاق افتادن
by accident
<adv.>
برحسب اتفاق
to play itself out
اتفاق افتادن
unanimously
به اتفاق اراء
renewal of the convention
تجدید اتفاق
incidentally
<adv.>
برحسب اتفاق
by a unanimity vote
به اتفاق اراء
occur
اتفاق افتادن
chanced
اتفاق افتادن
occurs
اتفاق افتادن
chances
اتفاق افتادن
chancing
اتفاق افتادن
occurring
اتفاق افتادن
act of God
اتفاق قهری
acts of God
اتفاق قهری
chance
اتفاق افتادن
accidentally
<adv.>
برحسب اتفاق
befall
اتفاق افتادن
befallen
اتفاق افتادن
befalls
اتفاق افتادن
befell
اتفاق افتادن
occurred
<past-p.>
اتفاق افتاده
befalling
اتفاق افتادن
unison
اتحاد اتفاق
occurred
اتفاق افتادن
as it happens
<adv.>
برحسب اتفاق
tide
اتفاق افتادن
consensus
اتفاق اراء
happened
<past-p.>
اتفاق افتاده
betide
اتفاق افتادن
accidently
<adv.>
برحسب اتفاق
fortunes
اتفاق افتادن مقدرکردن
sure thing
<idiom>
حتما اتفاق افتادن
way the wind blows
<idiom>
چیزی که اتفاق میافتد
in the wind
<idiom>
بزودی اتفاق افتادن
happened
رخ دادن اتفاق افتادن
hold breath
منتظر یک اتفاق بودن
happens
رخ دادن اتفاق افتادن
as one man
به اتفاق مانند یک مرد
previously
زودتر اتفاق افتادن
allopatric
جداگانه اتفاق افتاده
What a coincidence !
چه تصادف ( اتفاق )عجیبی
fortune
اتفاق افتادن مقدرکردن
happen
رخ دادن اتفاق افتادن
fortuitously
برحسب اتفاق اتفاقا
it is bound to nappen
مقدراست اتفاق بیافتد
it is of frequent
بسیار اتفاق میافتد
It never occurred again
دیگر اتفاق نیفتاد.
by chance
برحسب اتفاق یاتصادف
occurring
رخ دادن یا اتفاق افتادن
consentaneous
دارای اتفاق اراء
occurs
رخ دادن یا اتفاق افتادن
occurred
رخ دادن یا اتفاق افتادن
occur
رخ دادن یا اتفاق افتادن
give
اتفاق افتادن فدا کردن
bay
چه قبل اتفاق افتاده است
gives
اتفاق افتادن فدا کردن
hazarded
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
leaguer
عضو مجمع اتفاق ملل
hazards
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarding
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
coinciding
دریک زمان اتفاق افتادن
coincides
دریک زمان اتفاق افتادن
coincided
دریک زمان اتفاق افتادن
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
giving
اتفاق افتادن فدا کردن
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
coincide
دریک زمان اتفاق افتادن
incidents
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
incident
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
بطور قطع
[حتما]
اتفاق می افتد.
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
combinatorial explosion
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
Should anything happen to me, ...
<idiom>
اگر اتفاق بدی افتاد برای من ...
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
cry over spilt milk
<idiom>
شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
There's no danger of that happening again.
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
interrupts
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
contingent annuity
پرداخت مقرری به علت اتفاق غیر مترقبه
interrupt
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupting
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
concert of europe
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
data logging
ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
fluke
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
Can count on the fingers of one hand
<idiom>
رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست
[اتفاق نادر و به دفعات محدود]
flukes
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
cyclic
دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
protocols
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
latest event time
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
russian revolution
وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
french revolution
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
coincidence circuit
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence element
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coalition
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
it occurs twice a day
روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com