English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
Other Matches
battlefield evacuation اخراجات پزشکی از میدان نبرد
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovery بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recoveries بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
list میدان نبرد
battlefield میدان نبرد
battlefields میدان نبرد
field range میدان تیر رزمی
supremacy برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
evacuation اخراجات
recovering اخراجات کردن
wrecker کامیون اخراجات
recovers اخراجات کردن
wreckers کامیون اخراجات
recovery procedures روشهای اخراجات
area evacuation اخراجات منطقهای
medical recovery اخراجات پزشکی
chain of evacuation سیستم اخراجات
recover اخراجات کردن
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
recoverable item وسیله قابل اخراجات
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
evacuation convoy کاروان اخراجات دریایی
crash dolly جرثقیل چرخدار اخراجات
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
jahemmy جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
courses میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
flying crane هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
stack جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacked جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks جمع اوری و منظم کردن وسایل
arenas میدان
placing میدان
forums میدان
plaza میدان
ring میدان
trone میدان
forum میدان
aim میدان
arena میدان
aimed میدان
aims میدان
open space میدان
sq میدان
line bay میدان خط
line of force خط میدان
ROUNDABOUT میدان
frontages میدان
frontage میدان
spaces میدان
reaches میدان
place میدان
space میدان
reached میدان
plains میدان
zero field بی میدان
places میدان
reach میدان
field line خط میدان
piazza میدان
plainer میدان
plainest میدان
fielded میدان
reaching میدان
fields میدان
domains میدان
scope میدان
field میدان
domain میدان
agora میدان
plain میدان
champs میدان جنگ
field of gravity میدان ثقل
champing میدان جنگ
field of force میدان نیرو
field of battle میدان رزم
perceptual field میدان ادراکی
champed میدان جنگ
phenomenal field میدان پدیداری
field excitation تحریک میدان
champ میدان جنگ
plaza میدان عمومی
field of fire میدان اتش
field of fire میدان تیر
radiation field میدان تابش
field intensity شدت میدان
protected field میدان محفوظ
radar ranging میدان رادار
field repetition rate بسامد میدان
field flux شاره میدان
scope میدان دید
field form نمودار میدان
psychological field میدان روانی
field frequency بسامد میدان
field judge داور میدان
rinks میدان یخ بازی
field of consciousness میدان هشیاری
field exciation تحریک میدان
field of battle میدان جنگ
field of attention میدان توجه
field of application میدان کاربرد
field of action میدان اثر
field mark نشان میدان
field magnet اهنربای میدان
field magnet میدان مغناطیسی
field length درازای میدان
rink میدان یخ بازی
purview حدود میدان
tension field میدان کششی
field of regard میدان دید
playing field میدان بازی
magnetic flux line خط میدان مغناطیسی
magnetic field line خط میدان مغناطیسی
line of magnetic field strength خط میدان مغناطیسی
gravitational field میدان گرانش
high field میدان قوی
image field میدان تصویر
image field curvature انحنای میدان
induction field میدان القائی
warfare میدان جنگ
game keeper قرق چی میدان
parade میدان رژه
flying field میدان فرودگاه
flying ground میدان پرواز
magnetic f. میدان مغناطیسی
force field میدان نیرو
magnetic balance تعادل میدان
front porch میدان جلو
low field میدان ضعیف
yards محوطه یا میدان
yard محوطه یا میدان
range میدان حدودتغییرات
range میدان تیر
irrotational field میدان ناگردان
input field میدان ورودی
intermediate field میدان واسطه
intermediate field میدان میانی
interference field میدان انترفرنس
playing fields میدان بازی
ranged میدان تیر
inhomogeneity of a field غیریکنواختی یک میدان
inhomogeneous field میدان غیریکمواخت
ranges میدان حدودتغییرات
ranges میدان تیر
ranged میدان حدودتغییرات
battlefield میدان جنگ
battlefields میدان جنگ
backs مدافع خط میدان
paraded میدان رژه
parades میدان رژه
sight میدان دید
field rectifier یکسوساز میدان
field regulator نافم میدان
ring انگشتر میدان
field rheostat رئوستای میدان
maxwell field میدان ماکسول
maxwell field میدان ماکسولی
field strength شدت میدان
obstacle course میدان موانع
sights میدان دید
outfight از میدان در کردن
field of view میدان دید
field of vision میدان بینایی
field of vision میدان دید
field pole قطب میدان
field range میدان تیرجنگی
on sight در میدان دیددوربین
fixed field میدان ثابت
square جذر میدان
squared جذر میدان
squares جذر میدان
squaring جذر میدان
parading میدان رژه
back مدافع خط میدان
firing range میدان تیر
filed circuit مدار میدان
main field میدان اصلی
interference field میدان مزاحم
field theory تئوری میدان ها
field vector بردار میدان
field voltage ولتاژ میدان
magnetizing field میدان مغناطیس گر
magnetic stray field میدان پراکنده
visual field میدان دید
the butts میدان تیراندازی
control field میدان کنترلی
The Ferdowsi Square . میدان فردوسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com