Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
i am nat my last shifts
اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
Other Matches
last in , first out
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
Lilo
اخرین صادره از اخرین وارده
Lilos
اخرین صادره از اخرین وارده
closing date
اخرین روز اخرین فرصت
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
here it is
اینست
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
it is habitual with me to....
خویاعادت من اینست
strange to say
یک چیزغریب اینست
it is our pleasure to
اراده ما اینست که
it is only his way
حالش اینست
it is my wish that
میل من اینست که
it is my wish that
خواهش من اینست که
it is because
برای اینست که
the remedy lies in this
چاره ان اینست
the mischief of it is that'
خرابی ان اینست که
here is my book
اینست کتاب من
iam of the opinion that
نظر من اینست که
final protective line
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
She loves to have a lot of doges .
عاشق اینست که سگ نگاهدارد
he thinks to deceive you
قصدش اینست شمارابفریبد
This is mainly because ...
دلیل اصلی آن اینست که ...
The fact is that…
قدر مسلم اینست که ...
in point of fact
حقیقت امر اینست که
The fact of the matter is. . . . . . .
حقیقت امر اینست که ...
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
my recollectio of it is
انچه من بیادمی اورم اینست
we make it a rule to
قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
The moral of the story is that …
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
imeant that he is kind
مقصودم اینست که ادم مهربانی است
as a matter of fact
حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
The moral point of this story is that…
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .
اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
pop goes the weasel
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
measure
تدبیر
shiftily
با تدبیر
shiftiness
تدبیر
politic
با تدبیر
plans
تدبیر
devisal
تدبیر
scheme
تدبیر
schemed
تدبیر
resourcefulness
با تدبیر
brassy
بی تدبیر
brassiest
بی تدبیر
brassier
بی تدبیر
make do
تدبیر
schemes
تدبیر
rede
تدبیر
machination
تدبیر
prudentially
با تدبیر
counselled
تدبیر
experiments
تدبیر
arrangement
تدبیر
counsels
تدبیر
counselling
تدبیر
gimmicks
تدبیر
gimmick
تدبیر
plan
تدبیر
imprudent
بی تدبیر
counseled
تدبیر
arrangements
تدبیر
experimenting
تدبیر
experiment
تدبیر
contrivance
تدبیر
contrivances
تدبیر
contraption
تدبیر
counsel
تدبیر
contraptions
تدبیر
policies
تدبیر
policy
تدبیر
experimented
تدبیر
home economics
تدبیر منزل
commander's concept
تدبیر فرمانده
concept of operation
تدبیر عملیاتی
devise
تدبیر کردن
designs
تدبیر قصد
household economy
تدبیر منزل
general concepts
تدبیر عمومی
meditated
تدبیر کردن
contrivable
تدبیر کردنی
concept of operations
تدبیر عملیات
plan
تدبیر اندیشه
plans
تدبیر اندیشه
design
تدبیر قصد
devised
تدبیر کردن
meditates
تدبیر کردن
treatments
تدبیر در ازمایشها
meditating
تدبیر کردن
meditate
تدبیر کردن
treatment
تدبیر در ازمایشها
shifty
با ابتکار با تدبیر
compass
تدبیر کردن
mismanagement
سوء تدبیر
resourc
تدبیر کاردانی
contriving
تدبیر کردن
devises
تدبیر کردن
contrives
تدبیر کردن
contrived
تدبیر کردن
contrive
تدبیر کردن
devising
تدبیر کردن
tactical concept
تدبیر عملیات تاکتیکی
manoeuver
تدبیر بکار بردن
commander's concept
تدبیر عملیاتی فرمانده
finals
اخرین
to the last
تا اخرین دم
lastmentioned
اخرین
last a
اخرین
bottommost
اخرین
final
اخرین
tactician
با تدبیر متخصص فنون جنگی
tacticians
با تدبیر متخصص فنون جنگی
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
manipulation
دست زنی تدبیر استادی
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
management
مدیریت وریاست حسن تدبیر
managements
مدیریت وریاست حسن تدبیر
deadline
اخرین مهلت
deadlines
اخرین مهلت
nightcaps
اخرین مسابقه
upshot
اخرین شماره
nightcap
اخرین مسابقه
bitter end
اخرین پریشانی
last
اخرین اخیر
match point
اخرین امتیاز
match points
اخرین امتیاز
final price
اخرین قیمت
lasted
اخرین اخیر
final coordination line
اخرین خط هماهنگیها
lasts
اخرین اخیر
the last two
اخرین دوتا
to the bitters end
تا اخرین دم یاحد
tag end
اخرین قسمت
reserve price
اخرین بها
the very last drop
اخرین قطره
inextremis
در اخرین مرحله
pis aller
اخرین چاره
set point
اخرین امتیاز
stoppress
اخرین خبر
parthian glance
اخرین نگاه
topnotch
اخرین نقطه
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
strategic concept
تدبیر یا خط مشی عملیات استراتژیکی یا ملی
outmaneuvred
در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvres
در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvring
در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvre
در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvring
در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvres
در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvred
در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
up to date
حاوی اخرین اطلاعات
ultimata
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatums
اخرین پیشنهاد قطعی
surrebutter
اخرین پاسخ خواهان
up to date
مطابق اخرین طرز
last but not least
اخرین ولی نه کمترین
ultimatum
اخرین پیشنهاد قطعی
up-to-date
حاوی اخرین اطلاعات
pis aller
اخرین پناه چاره
up-to-date
مطابق اخرین طرز
set point
اخرین امتیاز بازی
deadlines
سررسید اخرین فرصت
currents
فعلی اخرین اطلاعات
Halloween
اخرین شب ماه اکتبر
no wind position
اخرین محل هواپیما
bell lap
اخرین دور مسابقه
final protective fires
اخرین اتشهای حفافتی
deadline
سررسید اخرین فرصت
current
فعلی اخرین اطلاعات
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
contraption
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
her last was a son
اخرین بچهای که زایید پسربود
omega
اخرین حرف الفبای یونانی
filo
اخرین صادره از اولین وارده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com