Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
entrepremership |
اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری |
|
|
Other Matches |
|
turning point |
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود |
turning points |
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود |
planning |
سازماندهی نحوه انجام کاری |
contract |
مقاطعه کاری کردن |
assumpsit |
مقاطعه کاری فرض |
subcontracts |
مقاطعه کاری فرعی |
subcontracting |
مقاطعه کاری فرعی |
subcontracted |
مقاطعه کاری فرعی |
subcontract |
مقاطعه کاری فرعی |
jobs |
ایوب مقاطعه کاری کردن |
job |
ایوب مقاطعه کاری کردن |
building enterprise |
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان |
contract |
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن |
yamen |
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی |
way of life |
فعالیتهای روزانه |
make work activities |
فعالیتهای کاربر |
taxable activities |
فعالیتهای مشمول مالیات |
nonmarket activities |
فعالیتهای غیر بازاری |
call-up |
احضار برای فعالیتهای نظامی |
call up |
احضار برای فعالیتهای نظامی |
activity |
رکورد فعالیتهای انجام شده |
activities |
رکورد فعالیتهای انجام شده |
overlap processing |
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی |
call-ups |
احضار برای فعالیتهای نظامی |
suspended animation |
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره |
extracurricular |
فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز |
managements |
سازماندهی |
management |
سازماندهی |
aprFs-ski |
فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی |
brain death |
از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی |
deals |
سازماندهی کردن |
deal |
سازماندهی کردن |
reorganization |
سازماندهی مجدد |
reorganizing |
سازماندهی مجدد |
reorganized |
سازماندهی مجدد |
reorganising |
سازماندهی مجدد |
management |
هدایت یا سازماندهی |
managements |
هدایت یا سازماندهی |
reorganises |
سازماندهی مجدد |
reorganised |
سازماندهی مجدد |
reorganizes |
سازماندهی مجدد |
organizations |
تشکیلات سازماندهی |
organization |
تشکیلات سازماندهی |
organisations |
تشکیلات سازماندهی |
reorganize |
سازماندهی مجدد |
data set organization |
سازماندهی مجموعه داده ها |
scotland yard |
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است |
structures |
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی |
structure |
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی |
structuring |
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی |
structure |
ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص |
database |
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها |
structures |
ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص |
databases |
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها |
structuring |
ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص |
escapism |
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد |
dsorg |
Organization Set Data سازماندهی مجموعه داده ها |
piece-workers |
مقاطعه چی ها |
incentive operators |
مقاطعه چی ها |
operators on incentive |
مقاطعه چی ها |
piece workers |
مقاطعه چی ها |
pieceworkers |
مقاطعه چی ها |
contract |
مقاطعه |
piece worker |
مقاطعه چی |
piece-worker |
مقاطعه چی |
operator on incentive |
مقاطعه چی |
jobber [piece worker] |
مقاطعه چی |
incentive operator |
مقاطعه چی |
pieceworker |
مقاطعه چی |
fellow traveler |
کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید |
coordination |
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند |
hierarchical communications system |
روش ذخیره سازی و سازماندهی فایلها روی دیسک |
coordinate |
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند |
overhead |
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود |
HFS |
روش ذخیره سازی و سازماندهی فایل ها روی دیسک |
jobber [piece worker] |
مقاطعه کار |
operator on incentive |
مقاطعه کار |
piece-workers |
مقاطعه کار ها |
pieceworker |
مقاطعه کار |
operators on incentive |
مقاطعه کار ها |
incentive operators |
مقاطعه کار ها |
piece-worker |
مقاطعه کار |
contractor |
مقاطعه کار |
jobs |
کار مقاطعه |
by contract |
بطور مقاطعه |
pieceworkers |
مقاطعه کار ها |
piece worker |
مقاطعه کار |
fat work |
مقاطعه کار |
jobber |
مقاطعه کار |
job |
کار مقاطعه |
lumper |
مقاطعه کار |
by the job |
به طور مقاطعه |
piece workers |
مقاطعه کار ها |
contractors |
مقاطعه کار |
incentive operator |
مقاطعه کار |
headquarters |
اداره کل اداره مرکزی |
master builder |
بنای مقاطعه کار |
timework |
کار از روی مقاطعه |
jobbery |
سوء استفاده مقاطعه |
main contractor |
مقاطعه کار اصلی |
piecework |
کار از روی مقاطعه |
road contractor |
مقاطعه کار جاده |
subcontractors |
مقاطعه کار فرعی |
subcontractor |
مقاطعه کار فرعی |
electronic journal |
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر |
defragmentation |
سازماندهی مجدد فایل ها روی شیاری دیسک سخت به صورت پیاپی |
package deals |
مقاطعه در بست و خرید یکجا |
contract note |
سند مقاطعه توافق نامه |
package deal |
مقاطعه در بست و خرید یکجا |
personnel |
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی |
minimal tree |
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند |
torch |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
torches |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
torching |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
to know the ropes |
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن |
torched |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
blow torch |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
entrepreneurs |
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار |
entrepreneur |
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار |
scheduler |
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند |
backstreet |
فعالیتهای غیر رسمی و مخفی و اغلب غیر قانونی |
pence for any thing |
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری |
stringing |
خطوط خاتم کاری و منبت کاری |
round |
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند |
roundest |
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند |
slumping |
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی |
slumped |
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی |
slumps |
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی |
slump |
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی |
commerical |
تجاری |
corporate [commercial] <adj.> |
تجاری |
commercial <adj.> |
تجاری |
for-profit <adj.> |
تجاری |
business <adj.> |
تجاری |
relating to business <adj.> |
تجاری |
mercantile |
تجاری |
commercial |
تجاری |
glid |
تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.] |
activity |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
activities |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
dp |
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده |
thrashing |
1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود |
hypertext |
سیستم سازماندهی اطلاعات کلمات مشخص در اتصال متن به متنهای دیگر و نمایش متن پس از انتخاب کلمه |
deals |
توافق تجاری |
business |
شرکت تجاری |
businesses |
شرکت تجاری |
deal |
توافق تجاری |
trade fair |
نمایشگاه تجاری |
management group |
ائتلاف تجاری |
trademark |
علامت تجاری |
trademarks |
علامت تجاری |
trademarks |
مارک تجاری |
trade name |
اسم تجاری |
trade names |
اسم تجاری |
trade fairs |
نمایشگاه تجاری |
trademark |
مارک تجاری |
commercial relations |
مناسبات تجاری |
brands |
علامت تجاری |
branding |
علامت تجاری |
commercial attache |
وابسته تجاری |
trade restriction |
محدودیت تجاری |
trade price |
قیمت تجاری |
trade mark |
علامت تجاری |
consortia |
ائتلاف تجاری |
consortium |
ائتلاف تجاری |
consortiums |
ائتلاف تجاری |
trade discount |
تخفیف تجاری |
commercial area |
منطقه تجاری |
business cycle |
دور تجاری |
business enterprise |
بنگاه تجاری |
business failure |
شکست تجاری |
business failure |
ناکامی تجاری |
business graphics |
گرافیکهای تجاری |
business mechines |
ماشینهای تجاری |
trade union |
اتحادیه تجاری |
trades unions |
اتحادیه تجاری |
commercials |
اگهیهای تجاری |
instrument of commerce |
سند تجاری |
memorandum of association |
شرکتنامه تجاری |
commercial company |
شرکت تجاری |
trade barrier |
ممانعت تجاری |
commercial marine |
کشتی تجاری |
trade balance |
موازنه تجاری |
franchise |
حق اشتراک تجاری |
business inventories |
موجودی تجاری |
brand |
علامت تجاری |
factorship |
نمایندگی تجاری |
argosy |
کشتی تجاری |
trade barriers |
موانع تجاری |
trade credit |
اعتبار تجاری |
trade cycle |
دور تجاری |
balance of trade |
تراز تجاری |
balance of trade |
موازنه تجاری |
market freedom |
ازادی تجاری |
trade unions |
اتحادیه تجاری |
commerical language |
زبان تجاری |
directories |
روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است |
directory |
روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است |
service industries |
فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی |
garbage |
سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود |