Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 117 (8 milliseconds)
English	Persian
shiner	ادم باهوش ادم زرنگ
Search result with all words
have something on the ball <idiom>	باهوش ،زرنگ
Other Matches
dapper	زرنگ
bright	زرنگ
city slicker	زرنگ
habile	زرنگ
apt	زرنگ
pawky	زرنگ
smarts	زرنگ
adroit	زرنگ
brighter	زرنگ
brightest	زرنگ
slicker	زرنگ
jaunty	زرنگ
shrewd	زرنگ
agile	زرنگ
shrewder	زرنگ
cleverer	زرنگ
clever	زرنگ
shrewdest	زرنگ
snide	زرنگ
shifty	زرنگ
supersubtle	زرنگ
smart	زرنگ
cleverest	زرنگ
smarted	زرنگ
smarter	زرنگ
smartest	زرنگ
smarting	زرنگ
spry	زرنگ
vivace	زرنگ
spiffy	باهوش
shrewder	باهوش
shrewdest	باهوش
heavyweight	باهوش
knacky	باهوش
on the ball <idiom>	باهوش
understandings	باهوش
understanding	باهوش
heavyweights	باهوش
smartest	باهوش
keen witted	باهوش
shrewd	باهوش
smart	باهوش
brightest	باهوش
brighter	باهوش
smarting	باهوش
bright	باهوش
smarted	باهوش
smarts	باهوش
smarter	باهوش
precocious	باهوش
twee	زبر و زرنگ
outfox	زرنگ تربودن
outwitting	زرنگ تر بودن از
nimbler	چالاک زرنگ
savvey	زرنگ ودانا
nimblest	چالاک زرنگ
outgeneral	زرنگ بودن از
nimble	چالاک زرنگ
to rouse oneself	زرنگ شدن
hard-nosed	زرنگ و واقعبین
full of resource	باتدبیر زرنگ
diplomatist	ادم زرنگ
outwitted	زرنگ تر بودن از
outwits	زرنگ تر بودن از
outwit	زرنگ تر بودن از
savvier	زرنگ ودانا
savviest	زرنگ ودانا
worldly wise	محیل و زرنگ
worldly-wise	محیل و زرنگ
savvy	زرنگ ودانا
outfoxed	زرنگ تربودن
outfoxing	زرنگ تربودن
outfoxes	زرنگ تربودن
spry	فرز باهوش
to have brains	باهوش بودن
smatt	زیبا باهوش
smarter	باهوش شیک
nobody's fool <idiom>	شخص باهوش
smarts	باهوش شیک
smart	باهوش شیک
trick of the trade <idiom>	باهوش وذکاوت
smartest	باهوش شیک
smarted	باهوش شیک
smarting	باهوش شیک
perceptive	حساس و باهوش
cleverer	باهوش با استعداد
clever	باهوش با استعداد
cleverest	باهوش با استعداد
men of intellgence	مردم باهوش
gleg	حساس باهوش
sagacious	باهوش بافراست
keen	زیرک باهوش
intelligential	عقلانی باهوش
keenest	زیرک باهوش
go getter	شخص فعال و زرنگ
go-getters	شخص فعال و زرنگ
go-getter	شخص فعال و زرنگ
trickly	زرنگ وسیله دار
poodle	نوعی سگ پشمالوی باهوش
head piece	ادراک ادم باهوش
apprehensive	درک کننده باهوش
knowledgeable	قابل درک باهوش
the baby takes notice	بچه باهوش است
poodles	نوعی سگ پشمالوی باهوش
brightening	زرنگ کردن درخشان شدن
brightens	زرنگ کردن درخشان شدن
He is too clever(smart,shrewd).	زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
brighten	زرنگ کردن درخشان شدن
brightened	زرنگ کردن درخشان شدن
swishing	صدای ضربت تازیانه باهوش
swished	صدای ضربت تازیانه باهوش
wise guy <idiom>	باهوش تراز بقیه جلودادن
swish	صدای ضربت تازیانه باهوش
swishes	صدای ضربت تازیانه باهوش
She is a ball of fire.	دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com