English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
mass communication ارتباط جمعی
Search result with all words
mass media وسایل ارتباط جمعی
fcc شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
Other Matches
teleconferencing ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
collective bargaining جمعی
aggregative جمعی
additives جمعی
plural جمعی
massing جمعی
collective جمعی
masses جمعی
mass جمعی
additive جمعی
collective unconscious ناهشیار جمعی
collective self reliance خوداتکائی جمعی
aggregate operator عملگر جمعی
collective responsibility مسئوولیت جمعی
collective protection حفافت جمعی
aggregate function عمل جمعی
cumulative error خطای جمعی
processional سروددسته جمعی
collective bargaining معامله جمعی
sum check مقابله جمعی
sum term لفظ جمعی
processional دسته جمعی
social دسته جمعی
collective liability بدهی جمعی
ensemble دسته جمعی
ensembles دسته جمعی
scrutin deliste رای جمعی
collective ownership مالکیت جمعی
mass hysteria هیستری جمعی
collectedness جمعی حواس
collective agreement توافق جمعی
collective behavior رفتار جمعی
communal دسته جمعی
collective goods کالاهای جمعی
collective mind ذهن جمعی
collective دسته جمعی
all together دسته جمعی
gunners جمعی توپخانه
gunner جمعی توپخانه
in chorus دسته جمعی
mass contagion سرایت جمعی
en masse دسته جمعی
mass education اموزش جمعی
in company دسته جمعی
infantryman جمعی پیاده نظام
in mass بطور دسته جمعی
infantrymen جمعی پیاده نظام
processions حرکت دسته جمعی
procession حرکت دسته جمعی
picnics دسته جمعی خوردن
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
paratrooper جمعی یکان چترباز
gang punch منگنه دسته جمعی
power play حمله دسته جمعی
picnic گردش دسته جمعی
ingrow بطور دسته جمعی
permanent party جمعی دایمی یکان
picnic دسته جمعی خوردن
picnicked گردش دسته جمعی
picnicked دسته جمعی خوردن
picnics گردش دسته جمعی
salvoes فریاد دسته جمعی
certes خاطر جمعی تحقیق
genocide کشتار دسته جمعی
volley bombing شلیک دسته جمعی
collective security تامین دسته جمعی
volleyed شلیک بطوردسته جمعی
volleying شلیک بطوردسته جمعی
collective fire اتش دسته جمعی
volleys شلیک بطوردسته جمعی
poll اخذرای دسته جمعی
polled اخذرای دسته جمعی
volley شلیک بطوردسته جمعی
paratroopers جمعی یکان چترباز
teamwork کار دسته جمعی
salvo فریاد دسته جمعی
polls اخذرای دسته جمعی
fluttering بال زنی دسته جمعی
paraded تظاهرات عملیات دسته جمعی
flutters بال زنی دسته جمعی
gangs دسته جمعی عمل کردن
gang دسته جمعی عمل کردن
social decrement کاهش ناشی از کار جمعی
flutter بال زنی دسته جمعی
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
parades تظاهرات عملیات دسته جمعی
formicarm زندگی دسته جمعی موریانه
parade تظاهرات عملیات دسته جمعی
formicary زندگی دسته جمعی موریانه
fluttered بال زنی دسته جمعی
synergism کار توام ودسته جمعی
callective note بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
gang days روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
parading تظاهرات عملیات دسته جمعی
scot ant lot جریمه یامالیات دسته جمعی
faux pas اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gaffe اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
convocation جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
embarrassing blunder اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing clanger [British E] اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
collective جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
gang week هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
terpsichore رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
part song آواز دسته جمعی بدون ساز
collectivism وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
acapella اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
anthems سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthem سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
choir بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choirs بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
litany مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
head stock راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
to go on a picnic بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
litanies مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
polygarchy حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
symbion موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
round robin (letter) <idiom> نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
rapport ارتباط
intercommunication ارتباط
correspondency ارتباط
relationship ارتباط
enchainment ارتباط
communication ارتباط
concernment ارتباط
relation ارتباط
hookup ارتباط
correlation ارتباط
coherence ارتباط
ligature خط ارتباط
relationships ارتباط
link ارتباط
connection ارتباط
connexions ارتباط
coherency ارتباط
communicating ارتباط
liaisons ارتباط
correspondence ارتباط
liaison ارتباط
correspondences ارتباط
telephone communication ارتباط تلفنی
intercom ارتباط داخلی
communication theory نظریه ارتباط
data communication ارتباط دادهای
visual communication ارتباط بصری
communications ارتباط و مخابرات
subcontrariety ارتباط قیاسی
intercoms ارتباط داخلی
telecommunication ارتباط دوربرد
trunk line cable کابل ارتباط
synchronous communication ارتباط همزمان
connexion ارتباط اتصال
conversational interaction ارتباط محاورهای
cryptocommunication ارتباط رمز
communication network شبکه ارتباط
communicable قابل ارتباط
agency of communications منبع ارتباط
connect ارتباط رخها
connects ارتباط رخها
background communication ارتباط پس زمینه
attachment plug دوشاخه ارتباط
association coefficient ضریب ارتباط
communicability ارتباط پذیری
wire communication ارتباط با سیم
wires ارتباط باسیم
communicability قابلیت ارتباط
wire ارتباط باسیم
arithmetic relation ارتباط محاسباتی
asynchronous commuinication ارتباط ناهمزمان
communicate ارتباط گرفتن
log out قطع ارتباط
log in برقراری ارتباط
inverse relationship ارتباط معکوس
intercommunication ارتباط داخلی
logging in برقراری ارتباط
juxtaposition ارتباط اجباری
bond ارتباط چسب
telecommunications ارتباط تلگرافی
telecommunications ارتباط از دور
mitwelt ارتباط با همنوع
one sided communication ارتباط یکسویه
communication ارتباط و مخابرات
logout قطع ارتباط
tie-ins وسیله ارتباط
tie-ins ارتباط دادن
tie-in وسیله ارتباط
log on برقراری ارتباط
log off قطع ارتباط
tie-in ارتباط دادن
tie in وسیله ارتباط
tie in ارتباط دادن
logging off قطع ارتباط
login قطع ارتباط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com