English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
English Persian
irregulars ارتش نامنظم
Other Matches
gl مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
in service درخدمت ارتش در ارتش
irregular نامنظم
aperiodic نامنظم
infrequent <adj.> نامنظم
sporadic <adj.> نامنظم
out of kelter نامنظم
acrostic نامنظم
haywire نامنظم
unconventional نامنظم
randomly نامنظم
erratic نامنظم
random نامنظم
skew polygon کثیرالاضلاع نامنظم
irregular polymer بسپار نامنظم
disorderly نامنظم مختل
by fits and starts <idiom> به طور نامنظم
random test ازمایش نامنظم
statistic copolymer همبسپار نامنظم
erratic block بلوک نامنظم
jerky نامنظم رونده
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
sporadic group گروه نامنظم [ریاضی]
random wound سیم پیچ نامنظم
flares باشعله نامنظم سوختن
flare باشعله نامنظم سوختن
cross grained دارای رگههای نامنظم
jitter حرکت نامنظم اتفاقی
poorly graded دانه بندی نامنظم
flare روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flares روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
randomly حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
random حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
bias وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
buffet نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffets نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
grout بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
biases وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
cyclopean [معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
to wobble [rotate unevenly] لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
airbrush یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
army ارتش
field army ارتش
armies ارتش
field army ارتش رزمی
field army ارتش صحرایی
women's army corps ارتش زنان
general issue ملزومات ارتش
general staff ستاد ارتش
state guard ارتش ایالتی
the red army ارتش سرخ
the rank and file توده ارتش
the losses of the army تلفات ارتش
the a of the army پیشرفت ارتش
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
military campaign لشکرکشی [ارتش]
standing army ارتش منظم
standing army ارتش دائمی
regular army ارتش دائمی
regular army ارتش منظم
army group گروه ارتش
active duty ارتش کادر
army stores فروشگاه ارتش
army corps سپاههای ارتش
military جنگی ارتش
militarism ارتش سالاری
constables افسر ارتش
constable افسر ارتش
pentagon ارتش امریکا
army artillery توپخانه ارتش
army commander فرمانده ارتش
active army ارتش کادر
pentagons ارتش امریکا
serviceman عضو ارتش
standing ارتش ثابت
regulars ارتش کادر
major سرگرد ارتش
combined arms army ارتش مرکب
majored سرگرد ارتش
regular ارتش کادر
majoring سرگرد ارتش
servicemen عضو ارتش
fracto stratus ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
rifleman تفنگ دار [ارتش]
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
USA ارتش ایالات متحده
yeomanry ارتش داوطلب از زارعین
women's army corps قسمت زنان ارتش
regular army ارتش کادر ثابت
vivandiere اغذیه فروش ارتش
martial وابسته به ارتش نظامی
the main army بخش عمده ارتش
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
regiments گردان در ارتش انگلیس
regiment گردان در ارتش انگلیس
field grade افسر ارشد ارتش
armies ارتش نیروی زمینی
army ارتش نیروی زمینی
conscript army ارتش سربازان وفیفه
brass hats افسر ارشد ارتش
army service area منطقه عقب ارتش
army beta test ازمون بتای ارتش
quartermaster general رئیس کل کارپردازی ارتش
punitive article قوانین جزایی ارتش
army general staff ستاد عمومی ارتش
to fall out مرخص کردن [ارتش]
military justice قوانین جزایی ارتش
jcs رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
to fall out معاف کردن [ارتش]
brass hat افسر ارشد ارتش
to dismiss [American E] معاف کردن [ارتش]
general officer امرای ارتش امیران
general issue تدارکات عمومی ارتش
army troops یکانهای رده ارتش
standing army ارتش کادر ثابت
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
to dismiss [American E] مرخص کردن [ارتش]
dismissal of the armey مرخص کردن از ارتش
army alpha test ازمون الفای ارتش
foreignlegion سرباز داوطلب در ارتش
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
defence [British E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
defense [American E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
staff چوب پرچم ستاد ارتش
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
marksman نشانه گیر [ارتش و ورزش]
marksman تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
staffs چوب پرچم ستاد ارتش
staffed چوب پرچم ستاد ارتش
combat helmet کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
pole position آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
candidate داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidates داوطلب خدمت در ارتش نامزد
reenlistment دوباره در ارتش استخدام شدن
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
countermarch تغییر جهت حرکت ارتش
MI5 بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
MI6 بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
fusilier هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
invasion currency پول رایج ارتش اشغالگر
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
fusileer هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
warlord افسر عالی رتبه ارتش
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
american defense service medal نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
militarist ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
generals ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
commissariats اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
commissariat اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
militarists ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
veterinarian پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
veterinarians پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
rookie تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
demoratize بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com