English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
English Persian
typecast ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
Other Matches
universal grid مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
buskers هنرپیشهی دورهگرد
busker هنرپیشهی دورهگرد
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
relegating ارجاع کردن
relegates ارجاع کردن
relegated ارجاع کردن
dereference پس ارجاع کردن
relegate ارجاع کردن
arbitrating به داوری ارجاع کردن
arbitrates به داوری ارجاع کردن
arbitrated به داوری ارجاع کردن
arbitrate به داوری ارجاع کردن
recommit دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
directory روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directories روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
submission موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
refer ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
referred ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refers ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
linkages ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
linkage ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
assigns ارجاع کردن تعیین کردن
assigning ارجاع کردن تعیین کردن
assigned ارجاع کردن تعیین کردن
assign ارجاع کردن تعیین کردن
in keeping with <idiom> مشابه ،موافقت کردن
map scale مقیاس نقشهای
coordinates مختصات نقشهای
map chart طرح نقشهای
map reconnaissance شناسایی نقشهای
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
coordinate code رمزمربوط به مختصات نقشهای
wind fire angle سمت نقشهای باد
map template طلق چارت نقشهای
chart data عناصر تیر نقشهای
res شی ء بخصوص ماده
specifics بخصوص خاص
particular خاص بخصوص
specific بخصوص خاص
grid interval فواصل شبکه بندی نقشهای
carry through <idiom> برای کاری نقشهای کشیدن
mannerism سبک بخصوص نویسنده
mannerisms سبک بخصوص نویسنده
featureless بدون سیمایاجنبه بخصوص
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
backers کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
map k ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
universal transverse mercator سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
backer کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
why did you mention that onep چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plans نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
emulates کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
predate قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predates قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predating قبل از موقع بخصوص واقع شدن
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
mannered دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
wildfowl مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
pictomap نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
lion [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
pokes فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poked فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poke فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
referral ارجاع
references ارجاع
cell reference ارجاع سل
reference ارجاع
referrals ارجاع
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
demand price حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
accrual افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
cross-reference ارجاع متقابل
cross reference ارجاع متقابل
external reperence ارجاع خارجی
relative cell reference ارجاع سل رابطهای
cross-references ارجاع متقابل
call by reference فراخوانی با ارجاع
mixed cell refernce ارجاع سل ترکیبی
backward reference ارجاع به عقب
global reference ارجاع سراسری
circular reference ارجاع چرخشی
forward reference ارجاع به جلو
external reference ارجاع خارجی
self reference خود ارجاع
duty assignment ارجاع شغل
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
reference ارجاع امر به داوری
references ارجاع امر به داوری
cross reference table جدول ارجاع متقابل
recommitment ارجاع بکمیسیون پارلمانی
recommittal ارجاع بکمیسیون پارلمانی
accrued benefit پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
caught with hand in the cookie jar <idiom> مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
elite طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
formats 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
format 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
open system interconnection reference مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
cross reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
escrow موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
references فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
procedendo حکم ارجاع مجدد دعوی از محکم عالی به دادگاه تالی
reference فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
explicit address آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
glyptography شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
Historicism [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
Calvinist austerity [معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
the concert of europe منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
referee در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
corresponding مشابه
like <adj.> مشابه
lossy compression مشابه 6-23
alike <adj.> مشابه
semblable مشابه
allo مشابه
quasi مشابه
homogeneous مشابه
akin <adj.> مشابه
related <adj.> مشابه
similar <adj.> مشابه
resembling <adj.> مشابه
analogous مشابه
elementary مشابه
similar مشابه
scale مشابه 8865
equals مشابه بودن
launching مشابه 5747
epileptoid مشابه صرع
breakdown مشابه 1352
interchange مشابه 5359
synthesizing مشابه 9821
in the same boat <idiom> درشراطی مشابه
breakdowns مشابه 1352
peripheral مشابه 7489
worded مشابه 10721
equalling مشابه بودن
decoding مشابه 2860
word مشابه 10721
print مشابه 7861
manipulation مشابه 6208
organizing مشابه 7186
design مشابه 2979
organize مشابه 7186
ultra- مشابه 10327
window مشابه 10682
bridging مشابه 1361
organising مشابه 7186
organises مشابه 7186
EMI مشابه 3541
designs مشابه 2979
epileptiform مشابه صرع
in kind <idiom> به طریقی مشابه
MByte مشابه 6304
status مشابه 9596
multifunctional مشابه 6716
multi scan monitor مشابه 6632
round مشابه 8759
synthesises مشابه 9821
synthesised مشابه 9821
IRTF مشابه 55423
rounding مشابه 8762
domains مشابه 3286
MHS مشابه 6444
roundest مشابه 8759
domain مشابه 3286
synthesising مشابه 9821
IBM مشابه 4963
synthesizes مشابه 9821
carriers مشابه 1595
equal مشابه بودن
induction مشابه 5128
inductions مشابه 5128
electronic مشابه 3510
synthesized مشابه 9821
synthesize مشابه 9821
equivalent برابر مشابه
bracket مشابه 1329
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com