English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
inoxidize ازاحتراق باز داشتن
Other Matches
ignisfatuus روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to possess داشتن
to go hot تب داشتن
redolence بو داشتن
to have داشتن
to hold داشتن
doubt شک داشتن
to have f. تب داشتن
doubted شک داشتن
doubting شک داشتن
want کم داشتن
doubts شک داشتن
have داشتن
wanted کم داشتن
to be in a f. تب داشتن
to be feverish تب داشتن
intercommon داشتن
bear در بر داشتن
bears داشتن
owns داشتن
possessing داشتن
possesses داشتن
lackvt کم داشتن
possess داشتن
having داشتن
to have possession of داشتن
bear داشتن
owning داشتن
relieve داشتن
lacked کم داشتن
monogyny داشتن یک زن
to hold a meeting داشتن
lacks کم داشتن
bears در بر داشتن
owned داشتن
relieves داشتن
relieving داشتن
lack کم داشتن
own داشتن
liaises رابطه داشتن
concerns اهمیت داشتن
hanker اشتیاق داشتن
quake لرزش داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
attending حضور داشتن
attends حضور داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
hankers اشتیاق داشتن
scoots سرعت داشتن
hankered اشتیاق داشتن
attend حضور داشتن
leans تمایل داشتن
implying دلالت داشتن
leaned تمایل داشتن
existed وجود داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
lean تمایل داشتن
resembling شباهت داشتن
contradict تناقض داشتن با
exists وجود داشتن
imply دلالت داشتن
implies دلالت داشتن
stinks تعفن داشتن
stink تعفن داشتن
exist وجود داشتن
concern اهمیت داشتن
tolerate طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerating طاقت داشتن
resembles شباهت داشتن
possess در تصرف داشتن
scoot سرعت داشتن
liaise رابطه داشتن
deserves استحقاق داشتن
quaked لرزش داشتن
liaise بستگی داشتن
deserve استحقاق داشتن
liaised رابطه داشتن
quaking لرزش داشتن
liaised بستگی داشتن
liaises بستگی داشتن
liaising رابطه داشتن
liaising بستگی داشتن
believes گمان داشتن
believed گمان داشتن
corresponded رابطه داشتن
scooted سرعت داشتن
correspond رابطه داشتن
possesses در تصرف داشتن
possessing در تصرف داشتن
to be afraid [of] ترس داشتن [از]
abound with فراوان داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
abound in فراوان داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
to hold [to have] نگه [داشتن]
corresponds رابطه داشتن
belong تعلق داشتن
scooting سرعت داشتن
quakes لرزش داشتن
belonged تعلق داشتن
belongs تعلق داشتن
believe گمان داشتن
resembled شباهت داشتن
keeps نگاه داشتن
stick up برجستگی داشتن
trepan تمایل داشتن
have butterflies in one's stomach دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
to be thirsty اشتیاق داشتن
dehydrate پسابش داشتن
stick-up برجستگی داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
refrain نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
bear on نسبت داشتن
bestowon ارزی داشتن
bipolarity داشتن دو قطب
refrains نگاه داشتن
able شایستگی داشتن
refraining نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
bode دلالت داشتن
undulates نوسان داشتن
undulated نوسان داشتن
undulate نوسان داشتن
dubitation تردید داشتن
eloign دورنگاه داشتن از
bode شگون داشتن
dubitation گمان شک داشتن
dubitate شک داشتن تردیدکردن
limping سکته داشتن
limped سکته داشتن
limp سکته داشتن
nettles رنجه داشتن
nettle رنجه داشتن
cravings اشتیاق داشتن
craves اشتیاق داشتن
craved اشتیاق داشتن
crave اشتیاق داشتن
dispateh گسیل داشتن
abhor ترس داشتن از
expect چشم داشتن
resemble شباهت داشتن
to be there وجود داشتن
amativeness دوست داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
occupying مشغول داشتن
occupy مشغول داشتن
occupies مشغول داشتن
to think [of] عقیده داشتن
limps سکته داشتن
differs فرق داشتن
differing فرق داشتن
differed فرق داشتن
differ فرق داشتن
disguising نهان داشتن
disguises نهان داشتن
disguised نهان داشتن
disguise نهان داشتن
play-acts نقش داشتن
to continue دنباله داشتن
retained نگاه داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com