Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
depilate
ازاله مو نمودن از
Other Matches
removal
ازاله
urination
ازاله بول
defloration
ازاله بکارت
depilatory
داروی ازاله مو
the loose the maiden zone
ازاله بکارت کردن
deflowers
ازاله بکارت کردن
deflowers
ازاله بکارت کردن از
deflowering
ازاله بکارت کردن
deflowering
ازاله بکارت کردن از
deflowered
ازاله بکارت کردن
deflowered
ازاله بکارت کردن از
deflower
ازاله بکارت کردن از
deflower
ازاله بکارت کردن
wash board
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
to gain any ones ear
نمودن
show
نمودن
showed
نمودن
shows
نمودن
dont
نمودن
seemed
نمودن
showŠetc
نمودن
seem
نمودن
dost
نمودن
abstracts
نمودن
abstracting
نمودن
abstract
نمودن
animadvert
نمودن
animalize
نمودن
seems
نمودن
impeaches
احضار نمودن
impeaching
احضار نمودن
curtail
مختصر نمودن
curtailed
مختصر نمودن
curtailing
مختصر نمودن
curtails
مختصر نمودن
impeached
احضار نمودن
dissociates
تفکیک نمودن
impeach
احضار نمودن
caters
فراهم نمودن
catering
فراهم نمودن
catered
فراهم نمودن
cater
فراهم نمودن
dissociate
تفکیک نمودن
dissociating
تفکیک نمودن
friend
یاری نمودن
friends
یاری نمودن
authorise
مجاز نمودن
installing
منصوب نمودن
assimilatc
مقایسه نمودن
arraign
احضار نمودن
anneal
بادوام نمودن
doubled
مضاعف نمودن
double
مضاعف نمودن
misrepresentation
بد ارائه نمودن
affixing
اضافه نمودن
abate
رفع نمودن
abated
رفع نمودن
abates
رفع نمودن
abating
رفع نمودن
installs
منصوب نمودن
install
منصوب نمودن
affix
اضافه نمودن
affixed
اضافه نمودن
doubled up
مضاعف نمودن
sketch
رسم نمودن
acquit
نمودن برائت
acquits
نمودن برائت
acquitting
نمودن برائت
dusk
تاریک نمودن
sketches
رسم نمودن
sketched
رسم نمودن
send
ارسال نمودن
sending
ارسال نمودن
sends
ارسال نمودن
accommodate
تطبیق نمودن
accommodated
تطبیق نمودن
accommodates
تطبیق نمودن
affixes
اضافه نمودن
to humble oneself
افتادگی نمودن
adjust
تسویه نمودن
sums
خلاصه نمودن
digitizing
دیجیتالی نمودن
stock piling
ذخیره نمودن
fill up
خاکریزی نمودن
waive
اغماض نمودن
waived
اغماض نمودن
account
محاسبه نمودن
plotted
رسم نمودن
plots
رسم نمودن
plot
رسم نمودن
waives
اغماض نمودن
indorsation
تصویب نمودن
instal
منصوب نمودن
numeralization
عددی نمودن
microjustification
ریزتراز نمودن
adjust
تصفیه نمودن
sorting
مرتب نمودن
sum
خلاصه نمودن
standardize
استاندارد نمودن
standardises
استاندارد نمودن
standardizes
استاندارد نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
mirroring
معکوس نمودن
standardised
استاندارد نمودن
imprisons
حبس نمودن
imprisoning
حبس نمودن
imprison
حبس نمودن
standardising
استاندارد نمودن
index
اندکس فهرست نمودن
indexed
اندکس فهرست نمودن
magnetic tape sorting
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
indexes
اندکس فهرست نمودن
bashes
دست پاچه نمودن
bashing
دست پاچه نمودن
bash
دست پاچه نمودن
hedges
کسب مصونیت نمودن
hedged
کسب مصونیت نمودن
hedge
کسب مصونیت نمودن
sign a waiver
قبول اغماض نمودن
price fixing
ثابت نمودن قیمت
pontify
خودرا مقدس نمودن
receipt
اعلام وصول نمودن
bashed
دست پاچه نمودن
receipts
اعلام وصول نمودن
decipher
کشف رمز نمودن
anticlimaxes
بیان قهقرایی نمودن
committing
متعهدبانجام امری نمودن
committed
متعهدبانجام امری نمودن
commits
متعهدبانجام امری نمودن
commit
متعهدبانجام امری نمودن
compass
مدارچیزی راکامل نمودن
anticlimax
بیان قهقرایی نمودن
rebuild
تجدید بنا نمودن
rebuilds
تجدید بنا نمودن
bestialize
جانور خوی نمودن
brutalization
حیوان صفت نمودن
cornering the market
قبضه نمودن بازار
credit insurance
بیمه نمودن اعتبار
frequency stabilization
پایدار نمودن فرکانس
deciphers
کشف رمز نمودن
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
deciphered
کشف رمز نمودن
accoutre
با تجهیزات اماده نمودن
alphanumeric sort
مرتب نمودن الفبا عددی
brassage
هزینه مشکوک نمودن شمش
zap
پاک نمودن قسمتی از برنامه
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
zapped
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping
پاک نمودن قسمتی از برنامه
suppliers rating
درجه بندی نمودن فروشنده ها
glamorization
پر زرق و برق و فریبا نمودن
japanize
بسبک ژاپونی تزئین نمودن
instate
برقرار کردن منصوب نمودن
depone
عزل نمودن گواهی دادن
to something against risk
چیزی را از خطر حفظ نمودن
to be i. with an idea
فکری در کسی تاثیر نمودن
condition
شرط نمودن شایسته کردن
disinfest
حشرات موذی را دفع نمودن
palpate
لمس کردن امتحان نمودن
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
zaps
پاک نمودن قسمتی از برنامه
adjusting
تصفیه نمودن تنظیم کردن
accentuating
اهمیت دادن برجسته نمودن
annihilate
از بین بردن خنثی نمودن
annihilated
از بین بردن خنثی نمودن
annihilating
از بین بردن خنثی نمودن
depose
عزل نمودن خلع کردن
deposes
عزل نمودن خلع کردن
deposing
عزل نمودن خلع کردن
delineate
ترسیم نمودن معین کردن
delineated
ترسیم نمودن معین کردن
accentuates
اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuated
اهمیت دادن برجسته نمودن
adjusting
تسویه نمودن مطابق کردن
textures
دارای بافت ویژهای نمودن
texture
دارای بافت ویژهای نمودن
adjusts
تصفیه نمودن تنظیم کردن
immerse
غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed
غوطه ور کردن شناور نمودن
immerses
غوطه ور کردن شناور نمودن
immersing
غوطه ور کردن شناور نمودن
accentuate
اهمیت دادن برجسته نمودن
delineates
ترسیم نمودن معین کردن
delineating
ترسیم نمودن معین کردن
glamorize
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorized
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizes
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizing
فریبا نمودن طلسم کردن
extrapolate
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolated
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolating
قیاس کردن استقراء نمودن
supplying
تامین موجودی عرضه نمودن
supply
تامین موجودی عرضه نمودن
supplied
تامین موجودی عرضه نمودن
glamorising
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorises
فریبا نمودن طلسم کردن
adjusts
تسویه نمودن مطابق کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com