English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
English Persian
outflank ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanked ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanking ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanks ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
Other Matches
inflict casualty تلفات وارد کردن بدشمن
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
externalization خارجی کردن
externalised خارجی کردن
externalises خارجی کردن
externalising خارجی کردن
externalize خارجی کردن
externalized خارجی کردن
externalizes خارجی کردن
externalizing خارجی کردن
externalsorting جور کردن خارجی
external sort جور کردن خارجی
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
assail حمله کردن بر
to makea raid.on حمله کردن بر
snap at حمله کردن
attack حمله کردن بر
attack حمله کردن
attacked حمله کردن بر
to sweep down on حمله کردن بر
assails حمله کردن
assail حمله کردن
assailed حمله کردن
to be down up حمله کردن بر
assails حمله کردن بر
assailed حمله کردن بر
to make a pounce حمله کردن
assailing حمله کردن
assailing حمله کردن بر
attacked حمله کردن
make at حمله کردن
attack [on] حمله کردن [بر]
launch an attack حمله کردن
set about حمله کردن به
to fallirrto a f. حمله کردن
beset حمله کردن
besets حمله کردن
thrust حمله کردن
thrusting حمله کردن
to set at حمله کردن به
thrusts حمله کردن
setting up حمله کردن
sets حمله کردن
attacks حمله کردن
to fall on حمله کردن
strike حمله کردن
attacks حمله کردن بر
set حمله کردن
strikes حمله کردن
deporting تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
deports تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deported تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deport تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
submarines با زیردریایی حمله کردن
submarine با زیردریایی حمله کردن
launches شروع کردن حمله
launching شروع کردن حمله
to torpedo با اژدر حمله کردن
to be kept at bay بی نتیجه حمله کردن
launched شروع کردن حمله
launch شروع کردن حمله
to take in rear از پشت سر حمله کردن به
inveigh با سخن حمله کردن
foray چپاول کردن حمله
to assume the a اول حمله کردن
forays چپاول کردن حمله
pops حمله کردن ترکاندن
inveighs با سخن حمله کردن
pebble باریگ حمله کردن
pitch into به خوراک حمله کردن
inveighing با سخن حمله کردن
lay (light) into <idiom> حمله فیزیکی کردن
popped حمله کردن ترکاندن
counterattack حمله متقابل کردن
pop حمله کردن ترکاندن
pebbles باریگ حمله کردن
inveighed با سخن حمله کردن
redundancy در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancies در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
To perfect oneself in a foreign language . معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
maraud بقصد غارت حمله کردن
trigger شروع کردن حمله یاکار
nuked با سلاح اتمی حمله کردن
attacks با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
to pelt some one with stones باسنگ بکسی حمله کردن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
set on پیش رفتن حمله کردن
attacked با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
rushing حمله کردن هجوم با عجله
parried دفع کردن حمله حریف
nuke با سلاح اتمی حمله کردن
rushed حمله کردن هجوم با عجله
to stab at any one با خنجر به کسی حمله کردن
parrying دفع کردن حمله حریف
rush حمله کردن هجوم با عجله
quarterbacks بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
quarterback بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
nukes با سلاح اتمی حمله کردن
parry دفع کردن حمله حریف
plow into <idiom> باتمام نیرو حمله کردن
parries دفع کردن حمله حریف
nuking با سلاح اتمی حمله کردن
triggers شروع کردن حمله یاکار
triggered شروع کردن حمله یاکار
wade into <idiom> ملحق شدن بر،حمله کردن
To attack someone from the back. از پشت به کسی حمله کردن
rabble بااراذل و اوباش حمله کردن به
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
A-bomb با بمب اتمی حمله کردن
A-bombs با بمب اتمی حمله کردن
attack با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
outside خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
objectify بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
outsides خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
assaulted افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaulted حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assault حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
souse بطور کامل پوشاندن حمله کردن
assaults افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
scuff بامشت حمله کردن مشت خوردن
assaults حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
scuffs بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffed بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffing بامشت حمله کردن مشت خوردن
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
feinting حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
flanked از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
feinted حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
flanking از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
feint حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
flank از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
lunge حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
lunged حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
impinges تخطی کردن حمله کردن
invades تهاجم کردن حمله کردن بر
beset مزین کردن حمله کردن بر
impinged تخطی کردن حمله کردن
invaded تهاجم کردن حمله کردن بر
besets مزین کردن حمله کردن بر
invade تهاجم کردن حمله کردن بر
aggress نزدیک کردن حمله کردن
impinge تخطی کردن حمله کردن
lay on حمله کردن یورش کردن
invading تهاجم کردن حمله کردن بر
goose مثل غاز یاگردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
front line خط حمله خط حمله یادفاع
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
extras خارجی
exoteric خارجی
exosphere خارجی
extern خارجی
exogenous خارجی
aliens خارجی
outside خارجی
outward خارجی
outsides خارجی
extra خارجی
extra- خارجی
alien خارجی
gringo خارجی
outboard خارجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com