Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
let off steam
<idiom>
ازدست دادن انرژی اضافه
Other Matches
give-aways
ازدست دادن
give away
ازدست دادن
give-away
ازدست دادن
to chuck away
ازدست دادن
to let ship
ازدست دادن
loss
ازدست دادن
to give away
ازدست دادن
miss out on
<idiom>
ازدست دادن فرصت
tumbles
ازدست دادن تعادل
etiolation
ازدست دادن رنگ
miss the boat
<idiom>
ازدست دادن فرصت
tumbled
ازدست دادن تعادل
to miss the buy
فرصت را ازدست دادن
tumble
ازدست دادن تعادل
to game away one's money
درقمارپول ازدست دادن
to guzzle away one's money
پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
to lose the t. of a discourse
رشته سخن را ازدست دادن
to lose one's reason
عقل خود را ازدست دادن
lose ground
فرصت خود را ازدست دادن
to lose face
نام نیک یا اعتبارخودرا ازدست دادن
toss out
<idiom>
مجبور به ترک شدن ،ازدست دادن
lose track of
<idiom>
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
to barter away
بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
energizes
انرژی دادن
energised
انرژی دادن
energises
انرژی دادن
energising
انرژی دادن
energize
انرژی دادن
energizing
انرژی دادن
throw in
<idiom>
اضافه دادن یا گذاشتن
raises
ترقی دادن اضافه حقوق
toincrease any one's salary
اضافه حقوق بکسی دادن
over issue
اضافه براعتبار رواج دادن
raise
ترقی دادن اضافه حقوق
hinting
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
overtime
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
maintenance
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
pair production
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
refinanced
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinances
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinance
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
intrinsic energy
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
polar motion
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
offset
حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offsetting
حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
forfoitable
ازدست دادنی
lapsable
ازدست رفتنی
to take time by the forelock
را ازدست ندادن
disposable
ازدست دادنی
get the sack
<idiom>
ازدست کار
revendication
استردادزمین ازدست رفته
I am tired of him .
ازدست اوخسته شده ام
spent
نیروی خود را ازدست داده
effete
نیروی خود را ازدست داده
i parted from
تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
elapsation
ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
deflorate
تصرف شده بکارت ازدست داده
he lost his reason
عقل یا هوش خودرا ازدست داد
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
creep
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
creeps
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
fission to yield ratio
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
to catch out a batsman
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
increase
اضافه
increased
اضافه
increases
اضافه
augmentation
اضافه
surplus
اضافه
special
<adj.>
اضافه
extra
<adj.>
اضافه
spared
اضافه
extras
اضافه
extra
اضافه
in addition to
<prep.>
به اضافه
spare
اضافه
surpluses
اضافه
extra-
اضافه
overplus
اضافه
excesses
اضافه
excess
اضافه
addition
اضافه
plussage
اضافه
plusage
اضافه
additions
اضافه
in a. to
به اضافه
increscent
اضافه
overload
اضافه فرفیت
superimposable
اضافه شدنی
budget surplus
اضافه بودجه
step up
اضافه کردن
adding
اضافه کردن
superimposable
قابل اضافه
add
اضافه کردن
overloaded
اضافه بار
adds
اضافه کردن
possessive
حالت اضافه
overloaded
اضافه فرفیت
possessives
حالت اضافه
overload
اضافه بار
widening
اضافه پهنا
margin product
اضافه محصول
overshoot
اضافه جهش
overshooting
اضافه جهش
added
اضافه شده
overshoots
اضافه جهش
overpopulation
اضافه جمعیت
overloading
بارگذاری اضافه
overloading
اضافه بارگذاری
overloading
اضافه بار
overvoltage
اضافه ولتاژ
overtimer
اضافه کار کن
overproduction
اضافه تولید
imburse
اضافه کردن
added to that
اضافه بران
confession and avoidance
به ان اضافه میکند
service charge
اضافه کار
over load
اضافه بار
overpotential
اضافه ولتاژ
prepositions
حرف اضافه
preposition
حرف اضافه
overloading
اضافه فرفیت
subjoin
اضافه کردن
append
اضافه کردن
salary increase
اضافه حقوق
affix
اضافه نمودن
affixes
اضافه نمودن
overtime
اضافه کاری
overtime
اضافه کار
add
اضافه کردن
genitive
حالت اضافه
overcharging
اضافه هزینه
overcharges
اضافه هزینه
overcharged
اضافه هزینه
overcharge
اضافه هزینه
surtax
اضافه مالیات
affixing
اضافه نمودن
affixed
اضافه نمودن
additionally
<adv.>
اضافه بر این
also
[moreover]
<adv.>
اضافه بر این
aside from that
<adv.>
اضافه بر این
besides
<adv.>
اضافه بر این
forby
<adv.>
اضافه بر این
surcharges
اضافه بها
surcharges
اضافه بار
accessing
الحاق اضافه
exeed
اضافه شدن از
premiums
اضافه ارزش
surcharge
اضافه بار
excess luggage
اضافه بار
excess price
اضافه قیمت
surcharge
اضافه بها
eke
اضافه کردن بر
overdrafts
اضافه برداشت
access
الحاق اضافه
gen
حالت اضافه
accessed
الحاق اضافه
overdraft
اضافه برداشت
furthermore
<adv.>
اضافه بر این
further
[moreover]
<adv.>
اضافه بر این
in addition
<adv.>
اضافه بر این
excess
اضافه مازاد
excesses
اضافه مازاد
overloads
اضافه فرفیت
overloads
اضافه بار
on top of that
<adv.>
اضافه بر این
on to
<adv.>
اضافه بر این
beyond that
<adv.>
اضافه بر این
moreover
<adv.>
اضافه بر این
premium
اضافه ارزش
accesses
الحاق اضافه
per
حروف اضافه
on top of this
<adv.>
اضافه بر این
over and above
<adv.>
اضافه بر این
what is more
<adv.>
اضافه بر این
powering
انرژی
powered
انرژی
zip
انرژی
high energy
پر انرژی
energy line
خط انرژی
deenergized
بی انرژی
isenergic
هم انرژی
low energy
انرژی کم
energy
انرژی
powers
انرژی
power
انرژی
vigour
انرژی
zipping
انرژی
energy barrier
سد انرژی
zipped
انرژی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com