English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
egotize ازروی خودبینی سخن گفتن یاچیزنوشتن
Other Matches
egotistically ازروی خودبینی
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
self importance خودبینی
selfconceit خودبینی
assumpsit خودبینی
conceit خودبینی
conceited خودبینی
arrogance خودبینی
wadded with conceit پر از حس خودبینی
self-esteem خودبینی
assumption خودبینی
self conceit خودبینی
vanity خودبینی
priggishness خودبینی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
vainly از روی خودبینی
greet درود گفتن تبریک گفتن
greets درود گفتن تبریک گفتن
greeted درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a اری گفتن بله گفتن
sputter تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
from ازروی
corruptly ازروی تباهی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
circumspectly ازروی احتیاط
open mindldly ازروی بی تعصبی
considerately ازروی ملاحظه
contextually ازروی قراین
discontentedly ازروی نارضایتی
discursively ازروی استدلال
ill humouredly ازروی بد خویی
dishonorable ازروی بی شرمی
deridingly ازروی ریشخند
crookedly ازروی نادرستی
glozingly ازروی مداهنه
obedienlv ازروی فرمانبرداری
frivolously ازروی نادانی
contumaciously ازروی سرکشی
muddily ازروی گیجی
mystically ازروی تصوف
constrainedly ازروی اجبار
emulously ازروی هم چشمی
excursively ازروی بی ترتیبی
submissively ازروی فروتنی
experientially ازروی تجربه
facetiously ازروی شوخی
fatuously ازروی بیشعوری
disobilgingly ازروی نامهربانی
pettishly ازروی کج خلقی
querulousy ازروی کج خلقی
purposelessly ازروی بی مقصودی
profligately ازروی هرزگی
powerlessly ازروی ضعف
flatulently ازروی لاف
politicly ازروی مصلحت
finically ازروی وسواس
evadingly ازروی تجاهل
equivocally ازروی ایهام
disgustedly ازروی بیزاری
fractiously ازروی کج خلقی
floutingly ازروی اهانت
floutingly ازروی استهزاء
disingenuously ازروی تزویر
to get off برخاستن ازروی
irresolutely ازروی بی تصمیمی
dissolutely ازروی هرزگی
distastefully ازروی بی رغبتی
dizzily ازروی گیجی
doubliy ازروی تزویر
flightily ازروی بوالهوسی
perfidiously ازروی خیانت
enterprisingly ازروی توکل
flatulently ازروی نفخ
headily ازروی خودسری
ill naturedly ازروی بد خویی
brotherly ازروی دوستی
glaringly ازروی خودنمائی
dissolute ازروی هرزگی
stupidly ازروی نادانی
indecisively ازروی دو دلی
courageously ازروی جرات
indelicately ازروی بی نزاکتی
pessimistically ازروی بد بینی
inquisitively ازروی کنجکاوی
inexactly ازروی بی دقتی
inadequately ازروی بی کفایتی
irritably ازروی تندمزاجی
irritably ازروی تندی
antagonistically ازروی رقابت
indecently ازروی بی شرمی
flippantly ازروی سبکی
shabbily ازروی پستی
joyfully ازروی خوشحالی
rakishly ازروی هرزگی
sure ازروی یقین
puerilely ازروی بچگی
distractedly ازروی گیجی
inconstantly ازروی بی ثباتی
childishly ازروی بچگی
preponderantly ازروی فضیلت
ill humouredness ازروی بد خلقی
despondingly ازروی افسردگی
incontinently ازروی بی عفتی
subtly ازروی زیرکی
empirically ازروی شارلاتانی
inexorably ازروی سنگدلی
heretically ازروی فسادعقیده
ill humouredly ازروی بدخلقی
by i ازروی ندانستگی
immorally از ازروی بد اخلاقی
by the book ازروی کتاب
irefully ازروی تندی
impatiently ازروی بی صبری
impatiently ازروی ناشکیبایی
irreligiously ازروی بی دینی
surest ازروی یقین
hurry skurry ازروی دستپاچگی
hurry scurry ازروی دستپاچگی
irreverently ازروی بی حرمتی
surer ازروی یقین
lightly ازروی بی علاقگی
insesately ازروی بی عاطفگی
constantly ازروی ثبات
inefficiently ازروی بی عرضگی
blamelessly ازروی بی گناهی
grammatically ازروی دستور
inefficiently ازروی بی کفایتی
basely ازروی پستی
blunderingly ازروی اشتباه
illy ازروی بد خواهی
in the abstract ازروی تجرید
despondently ازروی افسردگی
economically ازروی اقتصاد
huffily ازروی کج خلقی
huffily ازروی زودرنجی
insesately ازروی بیحسی
inadvertenly ازروی عدم توجه
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
phonologically ازروی صدا شناسی
flauntingly باجلوه ازروی خودنمایی
perspicaciously بفراست ازروی فراست
ground observation دیدبانی ازروی زمین
get over ازروی چیزی گذشتن
genealogically ازروی نسبت نامه
nattily ازروی زبر دستی
iniquitously ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly ازروی کار ناشناسی
out of mere freak صرفا ازروی بوالهوسی
inexpertly ازروی ناشی گری
fractiously ازروی سرکشی عبوسانه
papistically ازروی پاپ پرستی
flightily ازروی تلون مزاج
inertly ازروی بیحالی یا تنبلی
peaceably ازروی صلح جویی
perfidiously ازروی پیمان شکنی
hat in hand چاپلوسانه ازروی پستی
systematically ازروی یک اسلوب معین
cravenly ازروی ترس وپستی
adherently هواخواهانه ازروی تابعیت
rancorously ازروی کینه وبغض
crassly ازروی زمختی یاکودنی
contritely ازروی توبه وپشیمانی
well advised ازروی عقل و منطق
bucks ازروی خرک پریدن
buck ازروی خرک پریدن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
commandingly باتوانایی ازروی قدرت
impatiently ازروی بیطاقتی باشتیاق
cockily ازروی گستاخی یاخودبینی
vanally ازروی پستی مزدوروار
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
by the piece ازروی کار کرد
immodestly ازروی بی حیایی گستاخانه
fictitiously ازروی جعل بطورعاریتی
the quilt slipped off the bed لحاف ازروی رختخواب
feignedly ازروی بهانه باتزویر
endophagous تغذیه کننده ازروی
petulantly ازروی تندی یا کج خلقی
roguishly ازروی بد ذاتی یاشیطنت
duty call دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
flashily ازروی خودنمایی یاخودفروشی
glibly ازروی چرب زبانی
piggishly ازروی خوک منشی
disputatiously ازروی ستیزه جویی
fierily ازروی اتش مزاجی
persuasions نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
persuasion نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
with a powder ازروی بی پروایی تند ناگهان
passive obedience فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
intemperately ازروی افراط با زیاده روی
He obeyed from fear. ازروی ترس اطاعت کرد
contemptuously بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com