English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
philanthropically ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
Other Matches
philanthropy بشردوستی
humanism بشردوستی
humanitarianism بشردوستی
humnanist وابسته به بشردوستی
altruism بشردوستی غیرپرستی
humanitarian وابسته به بشردوستی
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
divine service پرستش
cult پرستش
cults پرستش
worshiping پرستش
adoration پرستش
worships پرستش
adored پرستش
adores پرستش
adoring پرستش
worship پرستش
adore پرستش
worshiped پرستش
adulation پرستش
idolization پرستش
worshipping پرستش
phallicism پرستش کیر
martyrolatry پرستش شهدا
ritual ایین پرستش
hierolatry پرستش اولیاء
devotion دعا پرستش
meeting house پرستش گاه
praising تحسین پرستش
self worship پرستش خویشتن
sorb عبادت پرستش
worshipful قابل پرستش
adorable قابل پرستش
praise تحسین پرستش
praised تحسین پرستش
zoolatry پرستش حیوانات
praises تحسین پرستش
worships عبادت پرستش کردن
elemental worship پرستش قوای طبیعی
the worship of god پرستش یا عبادت خدا
object of worship موضوع پرستش یاستایش
bibliolatry پرستش کتاب مقدس
latri پرستش خدای برحق
worshiped عبادت پرستش کردن
adorableness قابلیت پرستش ستودنی .
adorability قابلیت پرستش ستودنی
phallism پرستش الت مردی
polytheism پرستش خدایان متعدد
worshiping عبادت پرستش کردن
hours of worship ساعات پرستش یا نماز
worship عبادت پرستش کردن
bethel محل پرستش خدا
worshipping عبادت پرستش کردن
monolatry پرستش یک خدا از میان چندخدا
mariolatry پرستش مریم مادر عیسی
hagiolatry پرستش مقدسین وروحانیون ملاپرستی
idolises بحد پرستش دوست داشتن
idolize بحد پرستش دوست داشتن
idolized بحد پرستش دوست داشتن
idolizes بحد پرستش دوست داشتن
idolising بحد پرستش دوست داشتن
idolizing بحد پرستش دوست داشتن
idolised بحد پرستش دوست داشتن
theriaanthropism پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
bacchic وابسته به باکوس خدای میگساری و پرستش او مستانه و پرهیاهو
prostyle ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
from ازروی
discursively ازروی استدلال
discontentedly ازروی نارضایتی
flatulently ازروی لاف
emulously ازروی هم چشمی
dishonorable ازروی بی شرمی
flatulently ازروی نفخ
finically ازروی وسواس
disgustedly ازروی بیزاری
corruptly ازروی تباهی
fatuously ازروی بیشعوری
facetiously ازروی شوخی
experientially ازروی تجربه
deridingly ازروی ریشخند
dizzily ازروی گیجی
doubliy ازروی تزویر
egotistically ازروی خودبینی
distastefully ازروی بی رغبتی
irefully ازروی تندی
dissolutely ازروی هرزگی
crookedly ازروی نادرستی
disobilgingly ازروی نامهربانی
flightily ازروی بوالهوسی
disingenuously ازروی تزویر
enterprisingly ازروی توکل
equivocally ازروی ایهام
evadingly ازروی تجاهل
excursively ازروی بی ترتیبی
floutingly ازروی استهزاء
floutingly ازروی اهانت
fractiously ازروی کج خلقی
insesately ازروی بیحسی
insesately ازروی بی عاطفگی
irreligiously ازروی بی دینی
irresolutely ازروی بی تصمیمی
irreverently ازروی بی حرمتی
muddily ازروی گیجی
mystically ازروی تصوف
obedienlv ازروی فرمانبرداری
open mindldly ازروی بی تعصبی
perfidiously ازروی خیانت
pettishly ازروی کج خلقی
querulousy ازروی کج خلقی
politicly ازروی مصلحت
powerlessly ازروی ضعف
profligately ازروی هرزگی
purposelessly ازروی بی مقصودی
submissively ازروی فروتنی
inexactly ازروی بی دقتی
indelicately ازروی بی نزاکتی
frivolously ازروی نادانی
glozingly ازروی مداهنه
headily ازروی خودسری
heretically ازروی فسادعقیده
hurry scurry ازروی دستپاچگی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
ill humouredly ازروی بد خویی
ill humouredly ازروی بدخلقی
ill humouredness ازروی بد خلقی
ill naturedly ازروی بد خویی
illy ازروی بد خواهی
immorally از ازروی بد اخلاقی
in the abstract ازروی تجرید
inconstantly ازروی بی ثباتی
incontinently ازروی بی عفتی
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
to get off برخاستن ازروی
flippantly ازروی سبکی
irritably ازروی تندمزاجی
pessimistically ازروی بد بینی
inadequately ازروی بی کفایتی
irritably ازروی تندی
huffily ازروی کج خلقی
sure ازروی یقین
impatiently ازروی ناشکیبایی
despondingly ازروی افسردگی
despondently ازروی افسردگی
inefficiently ازروی بی کفایتی
inefficiently ازروی بی عرضگی
stupidly ازروی نادانی
inquisitively ازروی کنجکاوی
joyfully ازروی خوشحالی
subtly ازروی زیرکی
dissolute ازروی هرزگی
childishly ازروی بچگی
brotherly ازروی دوستی
puerilely ازروی بچگی
preponderantly ازروی فضیلت
inexorably ازروی سنگدلی
courageously ازروی جرات
distractedly ازروی گیجی
shabbily ازروی پستی
rakishly ازروی هرزگی
grammatically ازروی دستور
lightly ازروی بی علاقگی
antagonistically ازروی رقابت
empirically ازروی شارلاتانی
by the book ازروی کتاب
circumspectly ازروی احتیاط
impatiently ازروی بی صبری
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
glaringly ازروی خودنمائی
considerately ازروی ملاحظه
constrainedly ازروی اجبار
contextually ازروی قراین
contumaciously ازروی سرکشی
by i ازروی ندانستگی
constantly ازروی ثبات
basely ازروی پستی
blunderingly ازروی اشتباه
huffily ازروی زودرنجی
economically ازروی اقتصاد
surer ازروی یقین
surest ازروی یقین
blamelessly ازروی بی گناهی
nattily ازروی زبر دستی
perfidiously ازروی پیمان شکنی
peaceably ازروی صلح جویی
papistically ازروی پاپ پرستی
cravenly ازروی ترس وپستی
bucks ازروی خرک پریدن
out of mere freak صرفا ازروی بوالهوسی
inadvertenly ازروی عدم توجه
inexpertly ازروی کار ناشناسی
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
iniquitously ازروی بی عدالتی بناحق
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com