English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
downy's will temperament test ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
Other Matches
shares IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
abuleia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abulia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
hanfman kasanin concept formation test ازمون هانفمان- کاسانین برای شکل گیری مفهومها
post implementation review ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pert Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
shear box test ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
civil damage assessment ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
voluntariness اراده
infirm of purpose بی اراده
resolutions اراده
resolution اراده
passives بی اراده
thy will اراده تو
willed اراده
wills اراده
volitionally با اراده
will اراده
will-power اراده
thy will اراده ات
animus اراده
intentions اراده
intention اراده
abulic بی اراده
on the impluse of the moment بی اراده
determination اراده
weak kneed بی اراده
volition اراده
weak-kneed بی اراده
aimless بی اراده
nisus اراده
passive بی اراده
purposeful با اراده
voluntarism اراده گرایی
voluntarily از روی اراده
will اراده کردن
driftless بی مرام بی اراده
dysbulia اختلال اراده
An iron wI'll. اراده آهنین
involuntarily بدون اراده
volition از روی اراده
willed اراده کردن
wills اراده کردن
volitionary وابسته به اراده
will therapy اراده درمانی
willable قابل اراده
will-power قدرت اراده
steely look نگاه با اراده
free will اراده ازاد
free will ازادی اراده
automatons ادم بی اراده
automaton ادم بی اراده
abulic فاقد اراده
social will اراده اجتماعی
it is our pleasure to اراده ما اینست که
self will اراده شخصی
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
of one's own volition از روی اراده خود
To have a strong wI'll. اراده قوی داشتن
will of iron <idiom> اراده آهنین داشتن
what is your will? اراده شما چیست
libertarian طرفدار ازادی اراده
libertarians طرفدار ازادی اراده
He is strong-wI'lled. آدم با اراده ای است
real will نظریه اراده واقعی
willpower تصمیم جدی نیروی اراده
self surrender واگذاری خود تسلیم به اراده
animal مربوط به روح وجان یا اراده
abulomania دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
animals مربوط به روح وجان یا اراده
will temprament tests ازمونهای اراده- خلق وخوی
tenant at will متصرف به میل و اراده مالک
He hasnt a mind of his own. ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
automatize کسی را بی اراده الت دست کردن
drifted بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drift بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
spermatorrhoea خروج منی بدون اراده احتلام
It depends on your decison. بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
impulsively با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
voluntarism فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
intrusive thoughts اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
estimated ارزیابی
estimate ارزیابی
assessment ارزیابی
evalution ارزیابی
indiction ارزیابی
it was valued at rials 000 ارزیابی شد
estimates ارزیابی
assessments ارزیابی
cost accounting ارزیابی
estimating ارزیابی
attack assessment ارزیابی تک
valuations ارزیابی
appraisement ارزیابی
evaluation ارزیابی
appraisals ارزیابی
appraisal ارزیابی
valuation ارزیابی
evaluations ارزیابی
assessing ارزیابی کردن
surveys ارزیابی کردن
estimated ارزیابی تخمین
evaluated ارزیابی کردن
stock valuation ارزیابی موجودی
estimate ارزیابی تخمین
assesses ارزیابی کردن
surveyed ارزیابی کردن
survey ارزیابی کردن
economic appraisal ارزیابی اقتصادی
evaluate ارزیابی کردن
evaluates ارزیابی کردن
check ارزیابی کردن
bolt [examine] ارزیابی کردن
evaluate ارزیابی کردن
study ارزیابی کردن
dissect [analyse] ارزیابی کردن
summative evaluation ارزیابی تلخیصی
assay ارزیابی کردن
analyze [American] ارزیابی کردن
analyse [British] ارزیابی کردن
evaluating ارزیابی کردن
supplier evaluation ارزیابی فروشنده
survey ارزیابی کردن
scrutinize ارزیابی کردن
look into ارزیابی کردن
investigate ارزیابی کردن
inspect ارزیابی کردن
explore ارزیابی کردن
examine ارزیابی کردن
enquire into ارزیابی کردن
determine ارزیابی کردن
formative evaluation ارزیابی تکوینی
untested <adj.> ارزیابی نشده
estimates ارزیابی تخمین
rate ارزیابی کردن
attack assessment ارزیابی نتایج تک
appraising ارزیابی کردن
job evaluation ارزیابی شغل
appraises ارزیابی کردن
reappraisals ارزیابی تازه
reappraisal ارزیابی تازه
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
unchecked <adj.> ارزیابی نشده
unaudited <adj.> ارزیابی نشده
valuation of stock ارزیابی موجودی
validation تصدیق ارزیابی
rates ارزیابی کردن
valued ارزیابی شده
job costing ارزیابی هزینه ها
project evaluation ارزیابی طرح
appraised ارزیابی کردن
personality assessment ارزیابی شخصیت
rated ارزیابی شده
holistic evalution ارزیابی کلی
make an evaluation ارزیابی کردن
revaluation ارزیابی مجدد
estimating ارزیابی تخمین
evaluation score نمره ارزیابی
assess ارزیابی کردن
assessed ارزیابی کردن
unverified <adj.> ارزیابی نشده
cost accountant متخصص ارزیابی
corporate appraisal ارزیابی شرکت
appraise ارزیابی کردن
ratable قابل ارزیابی
assessed جریمه کردن ارزیابی
rates سرعت ارزیابی کردن
aimed ارزیابی کردن شمردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
scouts ارزیابی حریف اینده
revalue دوباره ارزیابی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
assesses جریمه کردن ارزیابی
aim ارزیابی کردن شمردن
assessing جریمه کردن ارزیابی
aims ارزیابی کردن شمردن
inappreciable غیر قابل ارزیابی
assess جریمه کردن ارزیابی
appraisement تقویم و ارزیابی مال
scouted ارزیابی حریف اینده
loss assessment ارزیابی میزان خسارت
scout ارزیابی حریف اینده
assessable قابل ارزیابی یا تقویم
revaluing دوباره ارزیابی کردن
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
evaluations ارزیابی اخبار رسیده
appraisal تقویم ارزیابی کردن
taxation of costs ارزیابی هزینههای دعوی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com