Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (5 milliseconds)
English
Persian
split
از جبهه دورافتادن
Other Matches
shock front
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
strangle
دورافتادن از یکان
to overleap oneself
زیاد دورافتادن
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
frontages
ملوان جبهه جبهه
frontage
ملوان جبهه جبهه
rear echelon
قسمت عقب جبهه عقب جبهه
front view
جبهه
flanking
جبهه
deploy
جبهه
sinciput
جبهه
facade
جبهه
facades
جبهه
fanades
جبهه
deploying
جبهه
deploys
جبهه
vaward
جبهه
flanked
جبهه
flank
جبهه
fronting
جبهه
front
جبهه
face
جبهه
faces
جبهه
line replacement
تعویض خط جبهه
tympanum
جبهه کلیسا
tympanon
جبهه کلیسا
tympan
جبهه کلیسا
out of line
خارج از خط جبهه
liners
سرباز خط جبهه
battle line
خط جبهه ناوها
popular front
جبهه ملی
superficies
نما جبهه
front lines
خط مقدم جبهه
liner
سرباز خط جبهه
penetration
نفوذ در جبهه
lines
جبهه جنگ
line
جبهه جنگ
fronting
جبهه هوا
warmfront
جبهه گرم
water front
جبهه رطوبتی
frontages
عرض جبهه
frontage
عرض جبهه
wave front
جبهه موج
front
جبهه هوا
popular front
جبهه خلق ملی
frontogenesis
ایجاد جبهه واحد
warm front
جبهه هوای گرم
warm fronts
جبهه هوای گرم
front lines
خطوط جلو جبهه
linesmen
سربازخط جبهه خط بان
pocket
پیش رفتگی خط جبهه
linesman
سربازخط جبهه خط بان
wave front
جبهه امواج رادیویی
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
lateral control
کنترل در عرض جبهه
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
جبهه هوای سرد
front
منادی جبهه جنگ
fronting
منادی جبهه جنگ
pockets
پیش رفتگی خط جبهه
strongside
مربوط به جبهه قوی زمین
split end
گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
limited objective
هدف نزدیک به جبهه دشمن
prevent defence
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
lateral
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
split t
نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
orthograph
تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
frontolysis
زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
extended defense
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
rimrock
صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
d , top concept
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
guerillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
military testament
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
front de liberation national
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
sanctuary
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
mach stem
جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
d , top concept
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
pressure front
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com