English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (32 milliseconds)
English Persian
rogue از علف هرزه پاک کردن
rogues از علف هرزه پاک کردن
Search result with all words
traipse هرزه گردی کردن
traipsed هرزه گردی کردن
traipses هرزه گردی کردن
traipsing هرزه گردی کردن
gad با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
jaw هرزه درایی کردن
jaws هرزه درایی کردن
debauch هرزه کردن
prate هرزه درایی کردن
Other Matches
filth هرزه
jade زن هرزه
rakish هرزه
prurient هرزه
sordid هرزه
trollop زن هرزه
bitch زن هرزه
rakes هرزه
lubricious هرزه
minx زن هرزه
lubricousor lubricious هرزه
foulmouthed هرزه گو
love alce هرزه
dissolute هرزه
ribald هرزه
pornerastic هرزه
rammish هرزه
giglot زن هرزه
bitched زن هرزه
rakehelly هرزه
rakehell هرزه
rep زن هرزه
sluttish هرزه
giglet زن هرزه
tarts زن هرزه
rake هرزه
harlots هرزه
limmer زن هرزه
bitching زن هرزه
scabrous هرزه
libertine هرزه
profligate هرزه
immoral هرزه
tart زن هرزه
lascivious هرزه
bitches زن هرزه
lewd هرزه
harlot هرزه
bawdy هرزه
salacious هرزه
raking هرزه
rantipole هرزه
licentious هرزه
sloven هرزه
libertines هرزه
cackles هرزه درایی
foulmouthed هرزه دهن
lecher ادم هرزه
cackling هرزه درایی
demimonde زنان هرزه
lasciviously هرزه وار
reprobates هرزه محرومیت
philistia ادم هرزه
palaver هرزه درایی
whoremaster ادم هرزه
lechers ادم هرزه
debauchee ادم هرزه
frivolity هرزه درایی
broader پهناور زن هرزه
broadest پهناور زن هرزه
rep مرد هرزه
broad پهناور زن هرزه
obscence هرزه وقیح
cackled هرزه درایی
reprobate هرزه محرومیت
whoremonger ادم هرزه
loose هرزه بی بندوبار
weed علف هرزه
famester ادم هرزه
gangue هرزه سنگ
roue ادم هرزه
loosest هرزه بی بندوبار
footle هرزه درایی
perverse گمراه هرزه
rankly بطورهرزه یا هرزه
forb علف هرزه
prater هرزه درای
weeded علف هرزه
crapulent هرزه خور
graceless هرزه بی فرافت
goats مرد هرزه
brush علف هرزه
goat مرد هرزه
prattfall هرزه درای
brushes علف هرزه
swivel هرزه گرد
weedy پر از علف هرزه
weeding علف هرزه
philistines ادم هرزه
looser هرزه بی بندوبار
dander هرزه گرد
cackle هرزه درایی
philistine ادم هرزه
nighthawk هرزه شب گرد
gamester هرزه و مهمل
pornography هرزه نگاری
swivels هرزه گرد
swivelled هرزه گرد
pruriently از روی هرزه خیالی
pinion دنده هرزه گرد
weeding کندن علف هرزه
gas bag یاوه سرا هرزه گو
weeded کندن علف هرزه
weed کندن علف هرزه
pinions دنده هرزه گرد
journal شفت هرزه گرد
ribald بدزبان ادم هرزه
Pica [disorder] هرزه خواری [پزشکی]
pinioning دنده هرزه گرد
slut زن هرزه وشهوت پرست
sluts زن هرزه وشهوت پرست
journals شفت هرزه گرد
blackgurad ولگرد ادم هرزه
weedless بدون علف هرزه
he has a loose conduct ادم هرزه ایست
weediness پوشیدگی ازعلف هرزه
perversely بطور هرزه یافاسد
sprawls گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl گشاد نشستن هرزه روییدن
flim flam هرزه درایی گزاف گویی
weeder متصدی چیدن علف هرزه
straggle هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling هرزه روییدن سرگردان بودن
straggled هرزه روییدن سرگردان بودن
cocotte زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
straggles هرزه روییدن سرگردان بودن
crapulent وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
spuds بیلچه مخصوص کندن علف هرزه
spud بیلچه مخصوص کندن علف هرزه
cultivators ماشین شخم زنی وعلف هرزه کنی
pivots توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivot توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
cultivator ماشین شخم زنی وعلف هرزه کنی
pivoted توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
spinning wheels چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
scatology وسواس هرزه گویی وسواس نجاست
spinning wheel چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com