Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
tympanic bone
استخوانی که پرده صماخ رانگه میدارد
Other Matches
drumhead
پرده صماخ
tympanic membrane
پرده صماخ
eardrums
پرده صماخ
eardrum
پرده صماخ
tympanic
مثل پرده صماخ
gobo
نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
d. of the ear
صماخ گوش
tympani
وابسته به صماخ گوش
teleost
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
membranaceous
دارای غشاء پرده پرده غشایی
skeletal age
سن استخوانی
carpal age
سن استخوانی
bonier
استخوانی تر
boney
استخوانی
bony
استخوانی
tubercular osteomyelitis
سل استخوانی
osseous
استخوانی
chitinous
استخوانی
chuck
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
gate hanger
التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
chucks
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
beam anchor
تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
chucked
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
ossified
استخوانی شدن
bone conduction
رسانش استخوانی
scutum
پوسته استخوانی
osteoplasty
پیوند استخوانی
osteophyte
بر امدگی استخوانی
bone oil
روغن استخوانی
ossified
استخوانی کردن
ossifies
استخوانی شدن
ossifies
استخوانی کردن
rickets
نرم استخوانی
ossification
استخوانی شدن
odontolite
فیروزه استخوانی
osteomyelitis
کورک استخوانی
ossifying
استخوانی کردن
ossifying
استخوانی شدن
ossify
استخوانی کردن
ossify
استخوانی شدن
bone glue
سریشم استخوانی
headstay
سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
intertie
تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
nephrotomy
چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
sizar
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
sizer
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
dowel
میخ پرچی که دو چیز را روی هم نگاه میدارد
obtected
دارای پوشش استخوانی
osteocranium
قسمت استخوانی جمجمه
osteoid
استخوان مانند استخوانی
calluses
پینه استخوانی گیاه
callus
پینه استخوانی گیاه
osteopathy
انواع امراض استخوانی
throatlatch
تسمه زیر گلوی اسب که افسار رانگاه میدارد
pole plate
حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
pass book
برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
orthopaedics
اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
havelock
روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
heliostat
چرخ ایینهای که پرتوافتاب رابیک جهت ثابت نگاه میدارد
orthopedics
اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
chitin
جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
bezel
حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد
Omerta
[قانون یا کودی که شخص را از حرف زدن و فاش کردن اطلاعت باز میدارد]
tone and semitone
پرده ونیم پرده
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
tringle
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
dress guard
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
straight out
بی پرده
mantle
پرده
mantles
پرده
tympan
پرده
palling
پرده
screened
پرده
palls
پرده
screens
پرده
bluntly
بی پرده
door curtain
پرده
backstage
در پس پرده
curtains
پرده
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
hangings
پرده
door curtain
پرده در
franking
بی پرده
patagium
پرده
pecten
پرده
painting
پرده
plain spoken
بی پرده
purdah
پرده
paintings
پرده
screening, screenings
پرده
screen
پرده
outspokenly
بی پرده
straightforwardly
بی پرده
franked
بی پرده
pert
بی پرده
straightforward
بی پرده
frank
بی پرده
velum
پرده
franker
بی پرده
frankest
بی پرده
franks
بی پرده
unreserved
بی پرده
tympanon
پرده
straightest
بی پرده
straighter
بی پرده
vane
پرده
vanes
پرده
uninhibited
بی پرده
smokescreen
پرده
diaphragm
پرده
window shade
پرده
diaphragms
پرده
straight
بی پرده
blinds
پرده
membranes
پرده
fin footed
پرده پا
veil
پرده
blunt
بی پرده
blunts
بی پرده
blunting
بی پرده
blunted
بی پرده
bluntest
بی پرده
free spoken
بی پرده
blunter
بی پرده
palled
پرده
blind
پرده
pall
پرده
membrane
پرده
veils
پرده
blinded
پرده
entracte
میان پرده
diaphrgam
میان پرده
he has a loose tongue
پرده در است
half tone
نیم پرده
grout curtain
پرده تزریق
light screen
پرده نور
lambrequin
یا روی پرده
marking panel
پرده مخابرات
it is wrapt in mystery
در پرده است
marking panel
پرده شناسایی
mediastinum
میان پرده
endocardium
پرده درونی دل
glozing
پرده پوشی
hymenopteral or terous
پرده بال
hymenoptera
پرده بالان
screening, screenings
پرده پوشش
endoderm
پرده درونی
living picture
پرده نقاشی
maidenhead
پرده بکارت
brise-soleil
پرده افقی
brise-soleil
پرده عمودی
tympanum
پرده گوش
tympanic membrane
پرده گوش
eardrum
پرده گوش
tableaus
پرده نقاشی
dorsel
پرده محراب
dossal
پرده محراب
drapery panel
چین پرده ای
dossel
پرده محراب
To draw the curtain .
پرده را کشیدن
Shrouded in mystrey.
در پرده اسرار
straightaway
رک وبی پرده
steel facing membrane
پرده فولادی
smoke screen
پرده دود
silver screen
پرده سینما
signal panel
پرده مخابرات
say it frankly
بی پرده بگو
round unvarnished tale
سخن بی پرده
veil nebula
ابری پرده
quater tone
یک چهارم پرده
pellicular
پرده دار
palmated
پرده دار
sun blind
پرده پنجره
the curtain falls
پرده میافتد
A 4-cat play.
نمایش در 4 پرده
smokescreen
دود پرده
watertight facing
پرده اب بندی
watertight diaphragm
پرده اب بندی
wanelength
طول پرده
veil nebula
سحابی پرده
upholster
پرده زدن
unreserve
بی پرده گویی
tympanum
پرده گوش
balustrata
پرده شبستان
to draw the c. forth
پرده افتادن
to draw the c. forth
پرده کشیدن
panel code
کد پرده مخابرات
disclosure
بی پرده گویی
half-note
نیم پرده
screen
پرده پوشش
franked
بی پرده حرف زن رک
Iron Curtain
پرده اهنین
half-notes
نیم پرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com