Dictiornary-Farsi | استدلال کردن به اثبات رسانیدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (22 milliseconds)

English	Persian
prove	استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proved	استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proves	استدلال کردن به اثبات رسانیدن


Other Matches

refutation	اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
reductive ad absurdum	روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
to word up	کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
dost	بپایان رسانیدن تمام کردن
affirmatory	کلمه اثبات عبارت اثبات
reasons	استدلال کردن
ratiocinate	استدلال کردن
reason	استدلال کردن
arguing	استدلال کردن
argue	استدلال کردن
argues	استدلال کردن
argued	استدلال کردن
theorised	استدلال نظری کردن
theorized	استدلال نظری کردن
theorizes	استدلال نظری کردن
theorising	استدلال نظری کردن
theorizing	استدلال نظری کردن
theorises	استدلال نظری کردن
theorize	استدلال نظری کردن
argue	دلیل اوردن استدلال کردن
argued	دلیل اوردن استدلال کردن
arguing	دلیل اوردن استدلال کردن
argues	دلیل اوردن استدلال کردن
to theorize [about something]	استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to argue the case for [against] something	بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to argue for [against] something	بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to theorise [about something] [British E]	استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
demonstrate	اثبات کردن
asserted	اثبات کردن
proving	اثبات کردن
supporting	اثبات کردن
asserts	اثبات کردن
proved	اثبات کردن
affirm	اثبات کردن
prove	اثبات کردن
demonstrating	اثبات کردن
demonstrated	اثبات کردن
asserting	اثبات کردن
proves	اثبات کردن
demonstrates	اثبات کردن
substantiates	اثبات کردن
substantiated	اثبات کردن
deraign	اثبات کردن
substantiating	اثبات کردن
corroborate	اثبات کردن
corroborates	اثبات کردن
prover	اثبات کردن
substantiate	اثبات کردن
corroborating	اثبات کردن
assert	اثبات کردن
corroborated	اثبات کردن
support	حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
bear record to	تصدیق یا اثبات کردن
vindicates	اثبات بیگناهی کردن
vindicate	اثبات بیگناهی کردن
vindicating	اثبات بیگناهی کردن
to demonstrate a proposition	قضیهای را اثبات کردن
vindicated	اثبات بیگناهی کردن
refuted	اشتباه کسی را اثبات کردن
refute	اشتباه کسی را اثبات کردن
substantiate	با دلیل ومدرک اثبات کردن
evincibly	بطوریکه بتوان اثبات کردن
refuting	اشتباه کسی را اثبات کردن
substantiating	با دلیل ومدرک اثبات کردن
substantiates	با دلیل ومدرک اثبات کردن
refutes	اشتباه کسی را اثبات کردن
substantiated	با دلیل ومدرک اثبات کردن
avers	اثبات کردن تصدیق کردن
averring	اثبات کردن تصدیق کردن
averred	اثبات کردن تصدیق کردن
affirmed	اثبات کردن تصریح کردن
aver	اثبات کردن تصدیق کردن
affirms	اثبات کردن تصریح کردن
affirming	اثبات کردن تصریح کردن
deplete	به ته رسانیدن
depletes	به ته رسانیدن
depleted	به ته رسانیدن
depleting	به ته رسانیدن
maximization	به حداکثر رسانیدن
insolate	درافتاب رسانیدن
dont	بپایان رسانیدن
d. of a message	رسانیدن پیغام
to put to death	بقتل رسانیدن
finish	بپایان رسانیدن
finishes	بپایان رسانیدن
to do harm	زیان رسانیدن
remitting	پول رسانیدن
remit	پول رسانیدن
to follow out	بپایان رسانیدن
remits	پول رسانیدن
remitted	پول رسانیدن
minimization	به حداقل رسانیدن
disserve	ازار رسانیدن
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
to do somebody harm	به کسی زیان رسانیدن
give assent to	به توشیح ملوکانه رسانیدن
utility maximization	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
platonize	پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
achieve	انجام دادن [بانجام رسانیدن]
achieved	انجام دادن بانجام رسانیدن
achieves	انجام دادن بانجام رسانیدن
achieving	انجام دادن بانجام رسانیدن
not to have a prayer of achieving something	کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
argument	استدلال
reasoning	استدلال
arguments	استدلال
argumentum	استدلال
ratiocination	استدلال
logic	استدلال
inferring one thing from another	استدلال
argumentation	استدلال
paralogism	استدلال غلط
discursively	ازروی استدلال
idoliom	استدلال غلط
adducible	قابل استدلال
analogical reasoning	استدلال سنجشی
analogical reasoning	استدلال قیاسی
affective reasoning	استدلال عاطفی
idolism	استدلال غلط
proponents	استدلال کننده
proponent	استدلال کننده
thought	استدلال تفکر
acatalepsia	استدلال پریشی
deductive reasoning	استدلال قیاسی
syllogistic reasoning	استدلال قیاسی
inductive reasoning	استدلال استقرایی
logical reasoning	استدلال منطقی
reasoning ability	توانایی استدلال
reasoning test	ازمون استدلال
paralogia	استدلال پریشی
reasoner	استدلال کننده
ratiocinator	استدلال کننده
circular reasoning	استدلال دوری
thoughts	استدلال تفکر
devil's advocate <idiom>	[ارائه استدلال مخالف]
dunces	استدلال کننده موشکاف
theorist	طرفدار استدلال نظری
theorists	طرفدار استدلال نظری
notionalist	هواخواه استدلال نظری
dunce	استدلال کننده موشکاف
objections	مخالفت استدلال مخالف
parity of reasoning	قیاس یا شباهت استدلال
analogist	قیاس و استدلال کننده
objection	مخالفت استدلال مخالف
a priori	استدلال پیش سوی
casuistry	استدلال غلط وغیر منطقی
out argue	در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
fallacies	دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacy	دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
civilian supply	امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
vindication	اثبات
assertion	اثبات
ascertainment	اثبات
show	اثبات
verification	اثبات
showed	اثبات
agument	اثبات
positivity	اثبات
proving	اثبات
proof	اثبات
positiveness	اثبات
proofs	اثبات
shows	اثبات
demonstrations	اثبات
demonstration	اثبات
substantiation	اثبات
subantiation	اثبات
We shall be reasoning on the grounds that. .	روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
sound [arguments, data, figures] <adj.>	درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
boomerange	دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
proven	اثبات شده
positivism	اثبات گرایی
affirmations	تصدیق اثبات
program proving	اثبات برنامه
documentation	اثبات بامدرک
demonstration	اثبات تجربی
affirmation	تصدیق اثبات
theorem proving	اثبات نظریه
demonstrations	اثبات تجربی
in proof of	برای اثبات
justificatory	اثبات کننده
ontology probandi	بار اثبات
hold up <idiom>	اثبات حقیقت
burden of proof	بار اثبات
burden of proof	وفیفه اثبات
onus of proof	بار اثبات
ascertainable	اثبات پذیر
demonstratively	ازراه اثبات
indemonstrable	اثبات نا پذیر
demonstrator	اثبات کننده
manifestative	اثبات کننده
demonstrative	اثبات کننده
positivist	اثبات گرا
provable	قابل اثبات
demonstrators	اثبات کننده
self-evident	بی نیاز از اثبات
onus probandi	بار اثبات
in order to prove	برای اثبات
predication	اثبات موعظه
proof	اثبات [ریاضی]