Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
recvery
استرداد وصول
Other Matches
del credere agent
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
render
استرداد
reclaimation
استرداد
recoveries
استرداد
withdrawal
استرداد
withdrawals
استرداد
recuperation
استرداد
reimbursements
استرداد
reimbursement
استرداد
recovery
استرداد
right of reversion
حق استرداد
extradition
استرداد
rendered
استرداد
reclamation
استرداد
restitution
استرداد
refund
استرداد
refunded
استرداد
refunding
استرداد
renders
استرداد
refunds
استرداد
restoration
استرداد
extradition
استرداد مجروحین
extradition
استرداد مجرمین
retraxit
استرداد دعوی
recovery
استرداد جبران
rebates
استرداد وجه
rebate
استرداد وجه
withdrawal of a case
استرداد دعوی
retraction
انقباض استرداد
irremediable
غیرقابل استرداد
retractions
انقباض استرداد
claim for restitution
دعوی استرداد
extradition of criminals
استرداد مجرمین
reclaimable
قابل استرداد
ejectment
دعوای استرداد
recoveries
استرداد جبران
drawback
استرداد حقوق گمرکی
requisition
واست استرداد مجرم
irretrievability
عدم قابلیت استرداد
requisitioned
واست استرداد مجرم
irresponsible
غیر قابل استرداد
requisitioning
واست استرداد مجرم
requisitions
واست استرداد مجرم
drawbacks
استرداد حقوق گمرکی
extradition
استرداد محرمین بدولت متبوعه
repayment guarantee
ضمانت استرداد پیش پرداخت
irretrievable
غیر قابل استرداد باز نیافتنی
replevin
طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
receptions
وصول
reception
وصول
collection
وصول
collections
وصول
recoveries
وصول
recovery
وصول
stoppage in transitu
حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
makable
<adj.>
قابل وصول
practicable
<adj.>
قابل وصول
workable
<adj.>
قابل وصول
collection fee
هزینه وصول
executable
<adj.>
قابل وصول
levier
مالیات وصول کن
collecting
وصول کردن
collects
وصول کردن
acknowledgement of receipt
اعلام وصول
acknowledgment
اعلام وصول
certificate of receipt
گواهی وصول
cleared cheque
چک وصول شده
collectable
قابل وصول
collectible
قابل وصول
achievable
<adj.>
قابل وصول
contrivable
<adj.>
قابل وصول
doable
<adj.>
قابل وصول
line of approach
راه وصول
come at able
قابل وصول
collection order
دستور وصول
get in
وصول کردن
feasible
<adj.>
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
قابل وصول
makeable
<adj.>
قابل وصول
collection charges
هزینه وصول
collection charge
هزینه وصول
collecting books
وصول مطالبات
manageable
<adj.>
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
قابل وصول
to get in
وصول کردن
recipient
وصول کننده
outstanding
وصول نشده
recovers
وصول کردن
receipt
وصول کردن
recovering
وصول کردن
receipts
اعلام وصول
recover
وصول کردن
levying
وصول مالیات
receipts
وصول کردن
levies
وصول مالیات
recipients
وصول کننده
levied
وصول مالیات
accessibility
قابلیت وصول
recoverable
قابل وصول
outstandingly
وصول نشده
receipt
اعلام وصول
recovery
وصول جبران
accession
تابع وصول
receives
وصول کردن
collect
وصول کردن
accessible
قابل وصول
recoveries
وصول جبران
receive
وصول کردن
collecting debts
وصول مطالبات
levy
وصول مالیات
irrecoverably
بطور وصول نشدنی
cashing
وصول کردن نقدکردن
acknowledge
اعلام وصول کردن
receivable
قابل وصول پذیرفتنی
acknowledges
اعلام وصول کردن
cashes
وصول کردن نقدکردن
cashed
وصول کردن نقدکردن
cash
وصول کردن نقدکردن
receipts
اعلام وصول نمودن
accessible
در دسترس قابل وصول
acknowledging
اعلام وصول کردن
receipt
اعلام وصول نمودن
irrecoverable
غیر قابل وصول
good dept
طلب وصول شدنی
good debt
طلب وصول شدنی
collection charge
هزینه وصول مطالبات
collecting bank
بانک وصول کننده
debt collecting agency
نماینده وصول مطالبات
publican
مامور وصول مالیات
publicans
مامور وصول مالیات
debt collector
وصول کننده طلب
acknowledgment
شماره اعلام وصول
debt enforcement
درخواست طلب وصول
acknowledgement
اعلام وصول رسید
solvency
قابل وصول بودن
acknowledgments
اعلام وصول رسید
acknowledgements
اعلام وصول رسید
collection of premiums
وصول اضافه ارزش سهام
acknowledgments
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledges
وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledging
وصول نامهای را اشعار داشتن
bad dept
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
reviving
وصول مطالبات سوخت شده
bad debts
طلب غیر قابل وصول
acknowledgements
خبر وصول نامه سپاسگزاری
bad debt
طلب غیر قابل وصول
acknowledgement
خبر وصول نامه سپاسگزاری
lien
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
accessibility
دستیابی پذیری قابلیت وصول
execution for debt
اقدام برای طلب وصول
accessibility
امکان نزدیکی وسیله وصول
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledges
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
pillotage
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
theft bote
استرداد مال مسروقه ازسارق به این شرط که مال باخته از تعقیب سارق منصرف شود
debt collection for realisation
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
recevied for shipment bill of exchange
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
pontage
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
feminism
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pocket judgment
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
coalition
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
current assets
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
coalitions
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
vindictive damages
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
access
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
satyagraha
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
achievable
قابل وصول قابل تفریق
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
fabianism
نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com