Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
high pressure sterilizer |
استرلیزه کننده فشار قوی |
|
|
Other Matches |
|
compensating relief valve |
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است |
jet mixer |
مخلوط کننده با فشار اب |
pressure gaverner |
تنظیم کننده فشار |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
high pressure compressor |
منراکم کننده فشار قوی |
pressure equalized addition funnel |
قیف افزایشی متعادل کننده فشار |
membrane keyboard |
احساس کننده فشار را فعال میکند |
bilge blocks |
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی |
back pressure turbine |
توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود |
compressor |
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده |
compressors |
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده |
cabin pressure |
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون |
pressurized cabin |
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار |
pitot static system |
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است |
pore pressure |
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی |
cabin pressurization safety valve |
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین |
compressor pressure ratio |
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان |
isopiestic |
دارای فشار یکسان خط هم فشار |
BNC connector |
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود |
low head plant |
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
piezoelectric |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
energy absorber |
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار |
impluse level |
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای |
high voltage transformer |
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی |
pitot pressure |
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج |
clear one's ears |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
hypobaric |
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو |
low voltage distribution system |
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
stress |
فشار |
pressure sense |
حس فشار |
back pressure |
پی فشار |
sense of pressure |
حس فشار |
back iron |
بن فشار |
stroked |
فشار با پا |
stroke |
فشار با پا |
atmospheric pressure |
فشار جو |
strokes |
فشار با پا |
total pressure |
فشار کل |
stroking |
فشار با پا |
distraint |
فشار |
stressing |
فشار |
barometric pressure |
فشار جو |
zipping |
فشار |
impact |
فشار |
fantod |
فشار |
zipped |
فشار |
zip |
فشار |
pressure curve |
خم فشار |
impacts |
فشار |
pressor |
فشار زا |
zips |
فشار |
compression |
فشار |
low pressure |
فشار کم |
isobare |
هم فشار |
stresses |
فشار |
isopiestic |
هم فشار |
constraint |
فشار |
violence |
فشار |
bunt |
فشار با سر |
line of thrust |
خط فشار |
tension |
فشار |
pushes |
فشار |
tensions |
فشار |
hydraulic pressure |
فشار اب |
pressure |
فشار |
presses |
فشار |
pressures |
فشار |
isobars |
هم فشار |
strains |
فشار |
strain |
فشار |
isobars |
تک فشار |
weight |
فشار |
thrusting |
فشار |
push |
فشار |
thrust |
فشار |
pushed |
فشار |
pressured |
فشار |
thrusts |
فشار |
water pressure |
فشار اب |
ice push |
فشار یخ |
exertions |
فشار |
exertion |
فشار |
brunt |
فشار |
atmosphere |
فشار جو |
growing pains |
فشار |
atmospheres |
فشار جو |
pressing |
فشار |
isobar |
هم فشار |
isobar |
تک فشار |
press |
فشار |
pressure vessel |
فشار |
pressuring |
فشار |
high potential |
فشار قوی |
deflationary pressure |
فشار انقباضی |
manifold pressure |
فشار گازگاه |
cost push |
فشار قیمت |
molding pressure |
فشار پرس |
deflationary pressure |
فشار ضدتورمی |
low voltage line |
خط فشار ضعیف |
high pressure area |
منطقه پر فشار |
high pressure line |
خط فشار قوی |
overvoltage |
ازدیاد فشار |
overvoltage |
فشار زیاد |
high tension line |
خط فشار قوی |
overpressure |
فشار بیش از حد |
push |
فشار دادن |
osmotic pressure |
فشار اسمزی |
high voltage line |
خط فشار قوی |
high tension |
فشار قوی |
pushed |
فشار دادن |
contact pressure |
فشار تماس |
critical pressure |
فشار بحرانی |