Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
impact
اصابت اثر شدید
impacts
اصابت اثر شدید
Other Matches
fervor
حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour
حرارت شدید اشتیاق شدید
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
accessing
اصابت
accesses
اصابت
hit
اصابت
accessed
اصابت
hits
اصابت
hitting
اصابت
impingement
اصابت
access
اصابت
shots
اصابت کرده
impact
اصابت گلوله
impacts
اصابت گلوله
direct hit
اصابت مستقیم
hits
اصابت گلوله
direct hits
اصابت مستقیم
hit
اصابت گلوله
hit
اصابت موفقیت
shot
اصابت کرده
hitting
اصابت موفقیت
hits
اصابت موفقیت
onset
هجوم اصابت
hitting
اصابت گلوله
impact area
محل اصابت
thunderstroke
اصابت صاعقه
impact pressure
فشار اصابت
point of impact
نقطه اصابت
line of impact
خط اصابت گلوله
impact point
نقطه اصابت
hit ratio
نسبت اصابت
surface of impact
سطح اصابت
center of impact registration
ثبت مرکز اصابت
impact area
منطقه اصابت گلوله ها
attacked
اصابت یا نزول ناخوشی
bursts
محل اصابت گلوله
burst
محل اصابت گلوله
attacks
اصابت یا نزول ناخوشی
attack
اصابت یا نزول ناخوشی
point of impact
محل اصابت گلوله
strikes
اصابت اعتصاب کردن
strike
اصابت اعتصاب کردن
impact point
محل اصابت گلوله
effective pattern
منطقه اصابت موثر
beatten zone
منطقه مورد اصابت
biting angle
کوچکترین زاویه اصابت
impact registration
ثبت مرکز اصابت
angle of incidence
زاویه اصابت گلوله
impacts
با شدت اصابت کردن ضربت
hit
اصابت کردن به هدف زدن
the lot fell upon me
قرعه بنام من اصابت کرد
vertical probable error
خطای اصابت قائم گلوله
impact pressure
نیروی اصابت فشار ترکش
pattern
نقشه طرح اصابت گلوله ها
patterns
نقشه طرح اصابت گلوله ها
single shot hit probability
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
impact
با شدت اصابت کردن ضربت
hits
اصابت کردن به هدف زدن
hitting
اصابت کردن به هدف زدن
absolute deviation
انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
surface of impact
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
direct hit
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
impact registration
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
direct hits
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
bull's-eyes
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bomb impact plot
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
flukes
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
fluke
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
grand slams
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
raging
شدید
high wrought
شدید
rigorous
شدید
incontrollable
شدید
keenest
شدید
two fisted
شدید
slashing
شدید
sopping
شدید
grievous
شدید
inclement
شدید
keen
شدید
intensive
شدید
forcible
شدید
boisterous
شدید
tough
شدید
tougher
شدید
toughest
شدید
climacteric
<adj.>
شدید
diametrical
شدید
extensive
شدید
sweltering
شدید
diametric
شدید
severer
شدید
draconic
شدید
vigorous
شدید
violent
شدید
acute
شدید
intense
شدید
drastic
شدید
drastically
شدید
rugged
شدید
hyperpyrexia
تب شدید
severe
شدید
stalwarts
شدید
vehemently
شدید
vehement
شدید
severest
شدید
towering
شدید
strenuous
شدید
stalwart
شدید
advertising blitz
تبلیغات شدید
actude conditions
شرایط شدید
workout
ورزش شدید
clavus
سردرد شدید
high explosive
سوختار شدید
workout
تمرین شدید
aggravator
شدید کننده
galloping inflation
تورم شدید
gird
ضربه شدید
hardest
مشکل شدید
harder
مشکل شدید
hard
مشکل شدید
high rate discharge
تخلیه شدید
hyperinflation
تورم شدید
an intensive particle
ادات شدید
hypersensitivity
حساسیت شدید
workout
کار شدید
high order detonation
انفجار شدید
salvo
افهاراحساسات شدید
heaviest
شدید پرزور
heavy
شدید پرزور
sthenic
شدید نیرومند
slat
ضربه شدید
slats
ضربه شدید
boom
رونق شدید
boomed
رونق شدید
booming
رونق شدید
booms
رونق شدید
heavies
شدید پرزور
heavier
شدید پرزور
salvoes
افهاراحساسات شدید
vehemence
غضب شدید
impetuous
تند و شدید
bedlam
اشتباه شدید
rushing
حرکت شدید
rain shower
باران شدید
pash
باران شدید
workouts
تمرین شدید
workouts
کار شدید
workouts
ورزش شدید
penchant
میل شدید
passion
تعصب شدید
rushed
حرکت شدید
rush
حرکت شدید
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
exquisite
شدید سخت
revulsion
تنفر شدید
schwarmerei
احساسات شدید
chronic
شدید گرانرو
violent wind
باد شدید
rumbustious
سخت شدید
paroxysmal
طغیانی سخت شدید
nosedive
نزول شدید کردن
escalated
شدید کردن یا شدن
escalates
شدید کردن یا شدن
nymphomania
میل شدید زن بجماع
violent pain
درد سخت یا شدید
fanatic
دارای احساسات شدید
hyperirritable
دارای حساسیت شدید
severely retarded
عقب مانده شدید
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
yerk
حرکت سریع و شدید
mass casualties
تلفات و ضایعات شدید
strong jump
جهش ابی شدید
fanatics
دارای احساسات شدید
high explosive
ماده منفجره شدید
escalate
شدید کردن یا شدن
hyperdeflation
انقباض پولی شدید
high explosive shell
گلوله محترقه شدید
die
پارو زدن شدید
sterns
سخت و محکم شدید
sternest
سخت و محکم شدید
sterner
سخت و محکم شدید
stern
سخت و محکم شدید
fanatical
دارای احساسات شدید
zing
جیغ شدید وتند
hunger for data
میل شدید به داده ها
pathetic
دارای احساسات شدید
yen
تمایل رغبت شدید
maelstrom
طوفان یا گرداب شدید
nosediving
نزول شدید کردن
nosediving
نزول شدید یا ناگهانی
nosedives
نزول شدید کردن
escalating
شدید کردن یا شدن
going-over
عیب جویی شدید
goings-over
عیب جویی شدید
groundswell
طغیان شدید دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com