English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
individualism اصول استقلال فردی
Other Matches
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
individualism اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
south american revolution انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
independency استقلال
indpendence استقلال
freedoms استقلال
freedom استقلال
independence استقلال
algorithmic independence استقلال الگوریتمی
discourse قدرت استقلال
self support استقلال مالی
platform independence استقلال پایهای
dependence عدم استقلال
discourses قدرت استقلال
Independence Day روز استقلال
proclamation of independence اعلان استقلال
privacy استقلال پیام
autarky استقلال اقتصادی
autonomy استقلال داخلی
data independence استقلال داده ها
dependance عدم استقلال
device independence استقلال دستگاه
economic independence استقلال اقتصادی
Soc اصل استقلال قاضی
linear independence استقلال خطی [ریاضی]
autonomy استقلال محلی محدود
autarkical دارای استقلال اقتصادی
individualistic مبنی بر استقلال تکی
autarchical دارای استقلال اقتصادی
autonomist طرفدار استقلال داخلی
precocial دارای استقلال ازهنگام تولد
communalistic مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
particularism اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
individuals فردی
subjective فردی
individual فردی
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
individuality وجود فردی
interindividual میان فردی
libertarians طرفدارازادی فردی
single entry حسابداری فردی
idiosyncrasy خصیصه فردی
libertarian طرفدارازادی فردی
interpersonal coherence انسجام بین فردی
interpersonal میان فردی
idiosyncrasies خصیصه فردی
personalism فلسفه فردی
Every individual in the society should . . . هر فردی درجامعه با ید ...
hexastich قطعه شش فردی
individual differences تفاوتهای فردی
individual ownership مالکیت فردی
individual responsibility مسئوولیت فردی
individualization فردی ساختن
intraindividual درون فردی
intrapersonal درون فردی
pattern خصوصیات فردی
patterns خصوصیات فردی
ontogency تکوین فردی
personal right حقوق فردی
personal tempo اهنگ فردی
personal pace اهنگ فردی
ontogeny پدیدایی فردی
ontogenesis پدیدایی فردی
interpersonal conflict تعارض میان فردی
autecology بوم شناسی فردی
libertarianism طرفداری از ازادی فردی
aptitude test ازمون قابلیت فردی
aptitude tests ازمون قابلیت فردی
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
personal distribution توزیع درامد فردی
personal data sheet برگه اطلاعات فردی
patterns الگو صفات فردی
pinning عدد شناسایی فردی
unit نفر عدد فردی
pinned عدد شناسایی فردی
pin عدد شناسایی فردی
units نفر عدد فردی
pattern الگو صفات فردی
streakier دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky دارای اخلاق وخصوصیات فردی
depersonalization توجه نکردن به هویت فردی
individuals اختصاصی فردی یک نفر سرباز
individual اختصاصی فردی یک نفر سرباز
IRA مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
chandler فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
individualizes منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
miscegenation ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
individualized منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
individualised منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
libertarian طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
to walk on eggshells <idiom> در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
security specialist فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
maul روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauls روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
squeezer فردی که مداری را در شکل اصلی برگ ان طرح ریزی کند
mauling روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
sysop فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
mauled روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
nationalist طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
hacker فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
individualism اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
self determination استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
oddest سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
odder سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
odd سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
teaching اصول
teachings اصول
ism : اصول
doctrine اصول
doctrines اصول
ism اصول
technic اصول
principles اصول
root اصول
tenet اصول
nitty-gritty اصول
roots اصول
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bills اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
rational principle اصول عقلیه
denial measures اصول ممانعت
prineipal parts اصول فعل
relativity principles اصول نسبیت
roots and branches اصول وفروع
constitutionalism اصول مشروطیت
copernician system اصول کپرنیک
creationism اصول افرینش
principles of religion اصول مذهب
principles of economy اصول اقتصاد
kinesiology اصول مکانیزم
monopolism اصول انحصار
monopolosm اصول انحصار
mormonism اصول mormon ها
naziism اصول نازی
nazism اصول نازی
neodoxy اصول نوین
technics اصول فنی
principles of economics اصول اقتصاد
general principles اصول کلی
economic principles اصول اقتصادی
mutualism اصول همکاری
methodology علم اصول
dogmas اصول عقاید
dogma اصول عقاید
functional اصول مبادی
tenet اصول مرام
systems اصول وجود
systems روش اصول
system اصول وجود
system روش اصول
grimacing ادا و اصول
accounting principles اصول حسابداری
tenets اصول مسلم
methodologies علم اصول
communism اصول اشتراکی
theories اصول نظری
politics اصول سیاسی
technologically اصول فنی
technological اصول فنی
abolitionist اصول بردگی
grimaces ادا و اصول
grimaced ادا و اصول
grimace ادا و اصول
chung shin اصول تکواندو
theory اصول نظری
banking principles اصول بانکداری
doctrine اصول حکمت
doctrines اصول حکمت
modernism اصول امروزی
parol arrest جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
monarchism اصول سلطنت مستقل
mouthing ادا و اصول در اوردن
pauli اصول مذهبی پولس
mouthed ادا و اصول در اوردن
mouth ادا و اصول در اوردن
moralists معتقد به اصول اخلاق
moralist معتقد به اصول اخلاق
planning principles اصول برنامه ریزی
revivalism اصول بیداری مذهبی
mouths ادا و اصول در اوردن
mutualist طرفدار اصول همدستی
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
rationale توضیح اصول عقاید
principle of civil litigation اصول محاکمات مدنی
telephone switching technique اصول اتصالات تلفنی
to do v to one's principles برخلاف اصول خودرفتارکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com