Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
banking principles
اصول بانکداری
Other Matches
banking
بانکداری
money and banking
پول و بانکداری
chain banking
بانکداری زنجیری
banks
بانکداری کردن
banking system
نظام بانکداری
bank
بانکداری کردن
banking school
مکتب بانکداری
commercial banking system
نظام بانکداری تجارتی
sanitize
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
teachings
اصول
ism
: اصول
ism
اصول
teaching
اصول
tenet
اصول
principles
اصول
root
اصول
roots
اصول
technic
اصول
nitty-gritty
اصول
doctrine
اصول
doctrines
اصول
theories
اصول نظری
accounting principles
اصول حسابداری
principles of economics
اصول اقتصاد
chung shin
اصول تکواندو
economic principles
اصول اقتصادی
denial measures
اصول ممانعت
principles of economy
اصول اقتصاد
principles of religion
اصول مذهب
prineipal parts
اصول فعل
rational principle
اصول عقلیه
relativity principles
اصول نسبیت
copernician system
اصول کپرنیک
monopolism
اصول انحصار
theory
اصول نظری
abolitionist
اصول بردگی
monopolosm
اصول انحصار
general principles
اصول کلی
mormonism
اصول mormon ها
mutualism
اصول همکاری
naziism
اصول نازی
creationism
اصول افرینش
nazism
اصول نازی
neodoxy
اصول نوین
politics
اصول سیاسی
methodology
علم اصول
constitutionalism
اصول مشروطیت
kinesiology
اصول مکانیزم
methodologies
علم اصول
roots and branches
اصول وفروع
tenets
اصول مسلم
dogmas
اصول عقاید
dogma
اصول عقاید
grimace
ادا و اصول
tenet
اصول مرام
systems
اصول وجود
systems
روش اصول
doctrine
اصول حکمت
doctrines
اصول حکمت
system
اصول وجود
system
روش اصول
grimacing
ادا و اصول
grimaces
ادا و اصول
grimaced
ادا و اصول
modernism
اصول امروزی
functional
اصول مبادی
technological
اصول فنی
technologically
اصول فنی
communism
اصول اشتراکی
technics
اصول فنی
fourteen points
اصول چهارده گانه
hedonics
اصول خوشی ولذت
counter current principle
اصول جریان متقابل
economization
رعایت اصول اقتصادی
ex post facto
شامل اصول گذشته
democratism
اصول حکومت ملی
gradualism
رعایت اصول تدریج
hierarchism
اصول سلسله مراتب
household art
اصول خانه داری
principle of civil litigation
اصول محاکمات مدنی
principles of economics
اصول علم اقتصاد
to pull a wry face
اداو اصول دراوردن
to do v to one's principles
برخلاف اصول خودرفتارکردن
telephone switching technique
اصول اتصالات تلفنی
principle of criminal procedure
اصول محاکمات جزائی
principles of islamic economics
اصول اقتصاد اسلامی
psychologism
پیروی از اصول روانی
planning principles
اصول برنامه ریزی
pauli
اصول مذهبی پولس
image shearing principle
اصول برش تصویر
manichaeanism
اصول فلسفه مانی
monarchism
اصول سلطنت مستقل
Euclid's Elements
اصول اقلیدس
[ریاضی]
mutualist
طرفدار اصول همدستی
Euclid's Elements
اصول اقلیدس
[ریاضی]
sail close to the wind
اندکی از اصول تجاوزکردن
unparliamentary
برخلاف اصول پارلمانی
mouthed
ادا و اصول در اوردن
modernism
اصول تجدد نوگرایی
anticonstitutional
مخالف اصول مشروطیت
anomy
بی توجهی به اصول دین
anomie
بی توجهی به اصول دین
mouthing
ادا و اصول در اوردن
principled
دارای اصول وعقاید
revivalism
اصول بیداری مذهبی
probity
پیروی دقیق از اصول
rationale
توضیح اصول عقاید
musically
مطابق اصول موسیقی
liberalism
اصول ازادی خواهی
Catholicism
اصول مذهب کاتولیکی
scientifically
موافق اصول علمی
naturalistic
موافق با اصول طبیعی
technically
مطابق اصول فنی
mouth
ادا و اصول در اوردن
asceticism
اصول ریاضت و مرتاضی
moralists
معتقد به اصول اخلاق
civil procedure
اصول محاکمات حقوقی
ethics
اصول اخلاقی اخلاقیات
individualism
اصول استقلال فردی
code of procedure
قانون اصول محاکمات
fascism
اصول عقاید فاشیست
unnaturally
بر خلاف اصول طبیعت
moralist
معتقد به اصول اخلاق
mouths
ادا و اصول در اوردن
unnatural
بر خلاف اصول طبیعت
Protestantism
اصول ایین پروتستانت
technique
اصول مهارت روش فنی
unmorality
عدم مراعات اصول اخلاقی
modernist
هوا خواه اصول امروزی
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
modernists
هوا خواه اصول امروزی
democratically
بر طبق اصول حکومت ملی
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
sanitation
مراعات اصول بهداشت بهسازی
techniques
اصول مهارت روش فنی
rascalism
اصول بی شرفی وحقه بازی
the low of criminal procedure
قانون اصول محاکمات جزایی
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
they are t of their doctrines
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
illiberal
متعصب مخالف اصول ازادی
they are t of their doctrines
موافب اصول خودمی باشند
moral philosophy
اصول اخلاق ایین رفتار
spiritualist
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
principled
اصولی پای بند اصول
independency
اصول استقلال کلیساهای محلی
inartistic
فاقد اصول هنری بی هنر
anglicanism
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
evolutionism
اصول ترقی و تکامل تدریجی
encyclopaedism
اصول نویسندگان دایره المعارف
hockey
چوگان بازی با اصول فوتبال
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
collectivist
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
accidence
حادثه اصول صرف و نحو
kinesiological principle
اصول حرکت شناختی بدن
literacy
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
spiritualists
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
feudalist
طرفدار اصول ملوک الطوایف
revivalist movement
جنبش اصول بیداری مذهبی
individualism
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
feudalism
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
ground
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
presbyteral
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
accounting
اصول حسابداری برسی اصل و فرع
convictism
اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
essenism
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
legitimist
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
physico theology
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
insurrectionism
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
to preach moral principles
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
prettyism
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
toryism
اصول وعقاید حزب محافظه کار
idols of the theatre
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
fusionist
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
truck system
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
time the essence of the contract
مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
methodize
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
EBNF
روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
romanism
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
feudality
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
ultimogeniture
اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
thermostatics
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
gymnosophy
اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
catechetics
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
This is contray to all moral principles ( codes ) .
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
scholastically
موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
booked
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
phonetic system of spelling
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
neological
ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
preferentialism
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
irrationlism
اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
doctrinaire
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
scientific socialism
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
machiavellism
اصول عقایدماکیاولی فیلسوف وسیاستمدار ایتالیایی قرن 51که فلسفه استبداد جدید نیزنامیده میشود
Schedule+
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com