English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
encyclopaedism اصول نویسندگان دایره المعارف
Other Matches
encyclopaedia دایره المعارف
encyclopaedias دایره المعارف
encyclopedias دایره المعارف
encyclopedia دایره المعارف
encyclopaedist نویسنده دایره المعارف
encyclopaedical وابسته به دایره المعارف جامع
encyclopaedic وابسته به دایره المعارف جامع
encyclopedist دارای معلومات جامع دایره المعارف نویس
nom de plume اسم مستعار نویسندگان
noms de plume اسم مستعار نویسندگان
classics مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
kale yard سیزیکاری نویسندگان داستانهایی loohcs Kailyard ...
classic مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
quadrant ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
cyclopaedia دائره المعارف
cyclopedia دائره المعارف
cyclopedic وابسته به دائره المعارف
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
epicycle دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
democratic comiteism سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
quadrant ربع دایره ربع محیط دایره
ism : اصول
tenet اصول
teachings اصول
teaching اصول
doctrines اصول
principles اصول
doctrine اصول
roots اصول
root اصول
nitty-gritty اصول
ism اصول
technic اصول
methodologies علم اصول
systems روش اصول
system اصول وجود
grimacing ادا و اصول
technological اصول فنی
system روش اصول
functional اصول مبادی
theories اصول نظری
technologically اصول فنی
theory اصول نظری
constitutionalism اصول مشروطیت
systems اصول وجود
methodology علم اصول
copernician system اصول کپرنیک
chung shin اصول تکواندو
dogma اصول عقاید
dogmas اصول عقاید
banking principles اصول بانکداری
denial measures اصول ممانعت
economic principles اصول اقتصادی
mormonism اصول mormon ها
communism اصول اشتراکی
tenets اصول مسلم
tenet اصول مرام
accounting principles اصول حسابداری
abolitionist اصول بردگی
creationism اصول افرینش
politics اصول سیاسی
grimaces ادا و اصول
grimaced ادا و اصول
technics اصول فنی
nazism اصول نازی
neodoxy اصول نوین
doctrines اصول حکمت
principles of economics اصول اقتصاد
principles of economy اصول اقتصاد
principles of religion اصول مذهب
prineipal parts اصول فعل
rational principle اصول عقلیه
roots and branches اصول وفروع
naziism اصول نازی
modernism اصول امروزی
monopolosm اصول انحصار
general principles اصول کلی
relativity principles اصول نسبیت
kinesiology اصول مکانیزم
grimace ادا و اصول
doctrine اصول حکمت
mutualism اصول همکاری
monopolism اصول انحصار
unparliamentary برخلاف اصول پارلمانی
gradualism رعایت اصول تدریج
asceticism اصول ریاضت و مرتاضی
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
naturalistic موافق با اصول طبیعی
Catholicism اصول مذهب کاتولیکی
technically مطابق اصول فنی
scientifically موافق اصول علمی
rationale توضیح اصول عقاید
individualism اصول استقلال فردی
mouth ادا و اصول در اوردن
mouthed ادا و اصول در اوردن
mouthing ادا و اصول در اوردن
mouths ادا و اصول در اوردن
moralists معتقد به اصول اخلاق
moralist معتقد به اصول اخلاق
revivalism اصول بیداری مذهبی
image shearing principle اصول برش تصویر
principle of criminal procedure اصول محاکمات جزائی
democratism اصول حکومت ملی
principle of civil litigation اصول محاکمات مدنی
planning principles اصول برنامه ریزی
pauli اصول مذهبی پولس
economization رعایت اصول اقتصادی
monarchism اصول سلطنت مستقل
mutualist طرفدار اصول همدستی
manichaeanism اصول فلسفه مانی
household art اصول خانه داری
hierarchism اصول سلسله مراتب
hedonics اصول خوشی ولذت
fourteen points اصول چهارده گانه
principles of economics اصول علم اقتصاد
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
musically مطابق اصول موسیقی
to pull a wry face اداو اصول دراوردن
to do v to one's principles برخلاف اصول خودرفتارکردن
anomie بی توجهی به اصول دین
anomy بی توجهی به اصول دین
anticonstitutional مخالف اصول مشروطیت
telephone switching technique اصول اتصالات تلفنی
sail close to the wind اندکی از اصول تجاوزکردن
psychologism پیروی از اصول روانی
civil procedure اصول محاکمات حقوقی
code of procedure قانون اصول محاکمات
principles of islamic economics اصول اقتصاد اسلامی
counter current principle اصول جریان متقابل
ex post facto شامل اصول گذشته
principled دارای اصول وعقاید
probity پیروی دقیق از اصول
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
liberalism اصول ازادی خواهی
Protestantism اصول ایین پروتستانت
modernism اصول تجدد نوگرایی
fascism اصول عقاید فاشیست
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
literacy فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
anglicanism اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
kinesiological principle اصول حرکت شناختی بدن
spiritualist طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
democratically بر طبق اصول حکومت ملی
evolutionism اصول ترقی و تکامل تدریجی
accidence حادثه اصول صرف و نحو
moral philosophy اصول اخلاق ایین رفتار
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
revivalist movement جنبش اصول بیداری مذهبی
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
hockey چوگان بازی با اصول فوتبال
they are t of their doctrines موافب اصول خودمی باشند
unmorality عدم مراعات اصول اخلاقی
principled اصولی پای بند اصول
technique اصول مهارت روش فنی
techniques اصول مهارت روش فنی
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
illiberal متعصب مخالف اصول ازادی
modernist هوا خواه اصول امروزی
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
modernists هوا خواه اصول امروزی
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
the low of criminal procedure قانون اصول محاکمات جزایی
feudalist طرفدار اصول ملوک الطوایف
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
collectivist هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
rascalism اصول بی شرفی وحقه بازی
subdivision دایره
disks دایره
circuit دایره
disk دایره
roundle دایره
roundel دایره
departments دایره
sphere دایره
agency دایره
division دایره
circuits دایره
field دایره
spheres دایره
agencies دایره
fielded دایره
compass دایره
fields دایره
divisions دایره
rondelle دایره
rhomb دایره
circles دایره
circled دایره
circle دایره
Dingbat دایره
recurring curve دایره
circling دایره
tambourine دایره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com