Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
seaward
اطراف دریا روبدریا
Other Matches
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
environment
اطراف
from the four winds
از اطراف
parties
اطراف
environments
اطراف
environs
اطراف
milieus
اطراف
milieu
اطراف
milieux
اطراف
about
در اطراف نزدیک
wry
به اطراف چرخاندن
pericardium
اطراف قلب
gravesides
اطراف قبر
periderm
پوست اطراف
pappus
کلاله اطراف گل
edge zone
اطراف لبه
vicinity
در حدود در اطراف
mess around
<idiom>
دو رو اطراف بازیکردن
architrave
گچبری اطراف در
ambient noise
صدای اطراف
sides of the question
اطراف موضوع
go around
<idiom>
به اطراف سفرکردن
graveside
اطراف قبر
wryly
به اطراف چرخاندن
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
to look a bout
اطراف کار را پاییدن
port
ریل اطراف ناو
black eyes
سیاهی اطراف چشم
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
sea chest
مکندههای اطراف ناو
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
barnyards
محوطهء اطراف انبار
barnyard
محوطهء اطراف انبار
parties
متداعیین اطراف دعوی
look round
اطراف کار را دیدن
black eye
سیاهی اطراف چشم
quayside
زمین اطراف بارانداز
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
greater
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
periosteal
واقع در اطراف ضریع استخوان
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
بادقت مراقب اطراف بودن
safe distance
مسافت امن اطراف مین
whiskery
موی اطراف گونه وچانه
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
snaking
تورگیری اطراف توپ ناو
balteus
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
paraselene
روشنایی اطراف هاله ماه
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
areola
محوطهء کوچک اطراف چیزی
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
whisker
موی اطراف گونه وچانه
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
seminar
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
aureola
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
ambient
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
albumens
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
thistledown
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
maul
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauling
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambience
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
mauls
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
burg
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
albumen
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
ambiance
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
cimbia
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
aerodynamic shape
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
margins
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
to be wary of saying something
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
gipsy bonnet
کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
sprite
شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
periodontics
مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
fluff
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffs
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
fluffing
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffed
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
broken stowage
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
axis
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
centers
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joystick
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
tulip design
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
joysticks
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
interrogatory
مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
run around
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
centred
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
aprons
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
apron
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
center
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
scroll
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
legs
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
yoke
هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
scrolls
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
leg
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
CDs
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
CD
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
sea
دریا
seabed
کف دریا
acajou
دریا
seas
دریا
bree
دریا
saltwater
اب دریا
spume
کف آب دریا
asea
در دریا
the wave
دریا
sea foam
کف آب دریا
ocean foam
کف آب دریا
at sea
در دریا
channels
دریا
on the sea
دریا
meerschaum
کف دریا
beach foam
کف آب دریا
meerscham
کف دریا
channelled
دریا
channeling
دریا
the deep
دریا
channeled
دریا
channel
دریا
benthos
ته دریا
the blue
دریا
asea
به دریا
overboard
در دریا
main
دریا
ground
کف دریا
high water line
خط مد دریا
floods
رو د دریا
flooded
رو د دریا
flood
رو د دریا
mere
دریا
merest
دریا
cuttle bone
کف دریا
cuttlebone
کف دریا
high tide
مد دریا
d.j.'s locker
ته دریا
high water
مد دریا
sepiolite
کف دریا
holm
دریا
sea froth
کف دریا
sea bed
کف دریا
waterscape
اب دریا
sea foam
کف دریا
lough
اب دریا
high tides
مد دریا
scrolls
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
waste of manor
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
scroll
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
black matrix
صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
seacoast
ساحل دریا
seafolk
دریا نوردان
seagoer
دریا نورد
marine transgression
پیشروی دریا
seagirt
محاط دریا
marooner
دریا زن غارتگر
anchor ice
یخهای کف دریا
man overboard
ادم به دریا
maldemer
ناخوشی دریا
seacraft
دریا نوردی
shipman
دریا نورد
seagoing
دریا پیما
seagoing
دریا نورد
seaborne
دریا برد
naval aviation
هوا دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com