English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
ultra individualism اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
Other Matches
vitalism اعتقاد به اصالت حیات
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
subjective فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
phenomen اصالت عرض اصالت عارضه
animism اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
gentrice اصالت
genuineness اصالت
gentility اصالت
genteelness اصالت
originality اصالت
ism اصالت
ism اصالت .
primordiality اصالت اصلیت
principle of permissibility اصالت الجواز
principle of validity اصالت الصحه
trinitarianism اصالت تثلیت
nobility اصالت خانوادگی
empiricism اصالت تجربه
genuineness اصلیت اصالت
textualism اصالت متن یا نص
ingenuousness اصالت نجابت
materialism اصالت ماده
reality اصالت وجود
realities اصالت وجود
humanism مکتب اصالت انسان
revivalism اصالت احیا مذهب
sophisticate از اصالت وسادگی انداختن
individualism فلسفه اصالت فرد
individualism مکتب اصالت فرد
institutionalism مکتب اصالت نهاد
materialist معتقد به اصالت ماده
materialists معتقد به اصالت ماده
rationalistic معتقد به اصالت عقل
monetarism مکتب اصالت پول
particianship نجیب زادگی اصالت
pragmatism فلسفه اصالت عمل
rationalism فلسفه اصالت عقل
legalism عقیده به اصالت و الویت قانون
realism مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
gentry مردمان محترم و با تربیت اصالت
naturalism فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
idealism خیال پرستی مسلک اصالت تصور
subjectivism اصالت ذهن وحس فردیت تفکر
bibliotics بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
natural philosopher فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
frills افراط
frill افراط
extravagance افراط
overindulgence افراط
intemperance افراط
excessiveness افراط
excessive use افراط
extravagances افراط
exorbitance افراط
extremeness افراط
inordinateness افراط
superfluity افراط
self indulgence افراط
inordinacy افراط
excess افراط
excesses افراط
fulsomeness افراط
indulge افراط کردن
exorbitance زیادی افراط
outrageousness تجاوز افراط
extremism افراط گرایی
distemperate افراط کار
intemperate افراط کار
extravagantly با افراط کاری
indulges افراط کردن
indulging افراط کردن
extravagantly با افراط زیاد
hypercriticism افراط در انتقاد
indulged افراط کردن
overindulge افراط ورزیدن
to carry to excess افراط کردن در
excesses افراط بی اعتدالی
excess افراط بی اعتدالی
extremity افراط و تفریط
self-indulgent افراط کار
extremities افراط و تفریط
self indulgent افراط کار
to run to extremes افراط وتفریطکردن
hard line افراط آمیز
ultraism افراط کاری
excessively بحد افراط
wanton افراط کردن
enormously بحد افراط
scrupulously بحد افراط
supererogation افراط در انجام وفیفه
take an extreme course افراط یا تفریط کردن
cachinnate در خنده افراط کردن
go to extreme افراط و تفریط کردن
carouse در مشروب افراط کردن
caroused در مشروب افراط کردن
carouses در مشروب افراط کردن
carousing در مشروب افراط کردن
golden mean برکناری از افراط و تفریط
religiose دیندار بحط افراط
wasteful افراط کار متلف
indulgence از راه افراط بخشیدن
indulgence زیاده روی افراط
to take an extreme course افراط یاتفریط کردن
potation جرعه افراط در شرب
oxyopia تزئینی بحد افراط
indulgences از راه افراط بخشیدن
overbuy در خرید افراط کردن
indulgences زیاده روی افراط
objectivism روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
radicals افراطی افراط گرا ریشهای
overmuch بحد افراط بمقدار زیاد
plethora ازدیاد خون در یک نقطه افراط
profit cannibalism افراط در تخفیف و ارزان فروشی
overnice دقت گیر بحد افراط
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
extremism افراط کاری عقیده افراطی
radical افراطی افراط گرا ریشهای
intemperately ازروی افراط با زیاده روی
unbelieving بی اعتقاد
belief اعتقاد
faith اعتقاد
faiths اعتقاد
believing با اعتقاد
credence اعتقاد
confidence اعتقاد
confidences اعتقاد
misbeliever بی اعتقاد
prudishness نمایش عفت یااداب بحد افراط
boozed مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
blase بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
overacts در ایفای نقش خود افراط کردن
booze مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
radicalism گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
overacting در ایفای نقش خود افراط کردن
boozes مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozing مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
overact در ایفای نقش خود افراط کردن
overacted در ایفای نقش خود افراط کردن
determinism اعتقاد به جبر
theism اعتقاد بخدا
hylicism اعتقاد به مادیات
fatalism اعتقاد به سرنوشت
fetishism اعتقاد به طلسم
trinitarianism اعتقاد به تثلیت
convictions اعتقاد راسخ
conviction اعتقاد راسخ
misbelief اعتقاد خطا
misbelieve بی اعتقاد شدن
ism اعتقاد رویه
cloaca theory اعتقاد به مقعدزایی
fairyism اعتقاد به جن و پری
crediting اعتقاد کردن
credited اعتقاد کردن
credibly از روی اعتقاد
creationism اعتقاد به افرینش
credit اعتقاد کردن
trusts اعتقاد اعتبار
trusted اعتقاد اعتبار
trust اعتقاد اعتبار
demonism اعتقاد بدیو
anomy اعتقاد به بی نظمی
evolutionism اعتقاد به تکامل
credits اعتقاد کردن
relativism اعتقاد به نسبیت
anomie اعتقاد به بی نظمی
red tapery رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
misbelieve اعتقاد خطا پیداکردن
unbelievers بی اعتقاد دیر باور
unbelievin بی اعتقاد دیر باور
monotheism اعتقاد به خدای واحد
unbeliever بی اعتقاد دیر باور
monism اعتقاد وحدت خدا
theodicy اعتقاد بعدالت خدایی
nicene creed اعتقاد نامه نیسن
to put [place] credence in something به چیزی اعتقاد کردن
historical determinism اعتقاد به جبر تاریخ
spiritualism اعتقاد به احضار ارواح
to give credence to something به چیزی اعتقاد کردن
to believe in something به چیزی اعتقاد داشتن
denominationalism اعتقاد به تفکیک و تقسیم
article of faith اعتقاد و عقیده باطنی
vampirism اعتقاد بوجود vampire
to believe in ghosts اعتقاد داشتن به ارواح
factionalism اعتقاد به سیستم حزبی
immortalism اعتقاد به ماندگاری روح
overtrading بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
syncretism اعتقاد به توحید عقاید همتایی
adventism اعتقاد بدوباره امدن مسیح
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
idealistically از روی اعتقاد به تصور وخیال
casualism اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
triune اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
salvationism اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
immaterialism عدم اعتقاد به ماده تجرد
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com