Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
individualism
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
Other Matches
patterns
خصوصیات فردی
pattern
خصوصیات فردی
hylotheism
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
humoralism
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
gastraea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
gastrea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
orthoferrite
یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
socialist international
بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
particularity
دارای خصوصیات معینی خصوصیات برجسته
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
lines
لوله منفردی در سیستم سیالات
animism
اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
pragmatism
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
theory of epigensis
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
individuals
فردی
individual
فردی
subjective
فردی
personal tempo
اهنگ فردی
personal right
حقوق فردی
hexastich
قطعه شش فردی
personalism
فلسفه فردی
single entry
حسابداری فردی
intraindividual
درون فردی
personal pace
اهنگ فردی
interindividual
میان فردی
ontogency
تکوین فردی
individual differences
تفاوتهای فردی
individualization
فردی ساختن
ontogenesis
پدیدایی فردی
individuality
وجود فردی
intrapersonal
درون فردی
interpersonal
میان فردی
libertarian
طرفدارازادی فردی
libertarians
طرفدارازادی فردی
idiosyncrasies
خصیصه فردی
idiosyncrasy
خصیصه فردی
ontogeny
پدیدایی فردی
Every individual in the society should . . .
هر فردی درجامعه با ید ...
individual ownership
مالکیت فردی
interpersonal coherence
انسجام بین فردی
individual responsibility
مسئوولیت فردی
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
unit
نفر عدد فردی
autecology
بوم شناسی فردی
pinned
عدد شناسایی فردی
pinning
عدد شناسایی فردی
pattern
الگو صفات فردی
patterns
الگو صفات فردی
interpersonal conflict
تعارض میان فردی
personal distribution
توزیع درامد فردی
personal data sheet
برگه اطلاعات فردی
pin
عدد شناسایی فردی
units
نفر عدد فردی
individualism
اصول استقلال فردی
libertarianism
طرفداری از ازادی فردی
individual demand schedule
جدول تقاضای فردی
aptitude test
ازمون قابلیت فردی
aptitude tests
ازمون قابلیت فردی
truth
حقیقت
in sooth
در حقیقت
acted
حقیقت
actually
در حقیقت
facts
حقیقت
fact
حقیقت
in truth
در حقیقت
act
حقیقت
truths
حقیقت
realities
حقیقت
indeed
[admittedly]
<adv.>
در حقیقت
admittedly
<adv.>
در حقیقت
to be sure
<adv.>
در حقیقت
yea
در حقیقت
reality
حقیقت
in reality
در حقیقت
streaky
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
individuals
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
streakiest
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakier
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
individual
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
depersonalization
توجه نکردن به هویت فردی
axiom
حقیقت اشکار
thing in itself
حقیقت غایی
verism
حقیقت گرایی
truthless
عاری از حقیقت
approving truth
حقیقت مسلم
axioms
حقیقت اشکار
oversoul
حقیقت مطلق
matter of fact
حقیقت امر
matter-of-fact
حقیقت امر
unreality
عدم حقیقت
half truth
حقیقت ناقص
untruthful
خلاف حقیقت
suppressio veri
کتمان حقیقت
tao
حقیقت طریقت
the f.of the matter
حقیقت امر
the face remains
حقیقت همانست
erroneousness
عدم حقیقت
factually
حقیقت امری
factual
حقیقت امری
reserve
کتمان حقیقت
reserves
کتمان حقیقت
reserving
کتمان حقیقت
shoe is on the other foot
<idiom>
برخلاف حقیقت
verity
صحت حقیقت
To speak the truth.
حقیقت را گفتن
understatements
کتمان حقیقت
hold up
<idiom>
اثبات حقیقت
understatement
کتمان حقیقت
tell the truth
حقیقت را گفتن
truthful
<adj.>
راست
[با حقیقت]
verities
صحت حقیقت
IRA
مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
chandler
فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
individualism
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
untruth
خلاف حقیقت کذب
principle
حقیقت مبادی واصول
disabused
از حقیقت اگاه کردن
understating
حقیقت را افهار نکردن
veritable
قابل اثبات حقیقت
lowdown
<idiom>
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
understate
حقیقت را افهار نکردن
understates
حقیقت را افهار نکردن
understated
حقیقت را افهار نکردن
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
that is about the size of it
حقیقت امراین است
Nothing hurts like the truth.
حقیقت تلخ است
The fact of the matter is. . . . . . .
حقیقت امر اینست که ...
That's not so!
این حقیقت ندارد!
veridical
از روی حقیقت گویی
disabuses
از حقیقت اگاه کردن
disabuse
از حقیقت اگاه کردن
in point of fact
حقیقت امر اینست که
untruths
خلاف حقیقت کذب
truth drug
داروی کشف حقیقت
disabusing
از حقیقت اگاه کردن
falsi crimen
مخفی کردن حقیقت
identities
خصوصیات
identity
خصوصیات
patterns
خصوصیات
pattern
خصوصیات
specification
خصوصیات
paticular
خصوصیات
characteristics
خصوصیات
particular
خصوصیات
specifications
خصوصیات
misbeliever
بی اعتقاد
credence
اعتقاد
confidence
اعتقاد
believing
با اعتقاد
unbelieving
بی اعتقاد
belief
اعتقاد
faith
اعتقاد
faiths
اعتقاد
confidences
اعتقاد
miscegenation
ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
data clerk
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
individualize
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
axiom
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
I know it for a fact.
این یک حقیقت مسلم است
axioms
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
action
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
apodeictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
realism
مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
apodictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
actions
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
smoke out
<idiom>
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
low dwon
حقایق امر اصل حقیقت
profiled
نیمرخ خصوصیات
physical characteristics
خصوصیات زمین
profile
نیمرخ خصوصیات
aircraft specification
خصوصیات هواپیما
personalism
خصوصیات شخص
profiles
نیمرخ خصوصیات
racialism
خصوصیات نژادی
features
خصیصه خصوصیات
strength properties
خصوصیات استحکام
featuring
خصیصه خصوصیات
feature
خصیصه خصوصیات
military specifications
خصوصیات نظامی
featured
خصیصه خصوصیات
profiling
نیمرخ خصوصیات
target description
خصوصیات هدف
theism
اعتقاد بخدا
credits
اعتقاد کردن
misbelief
اعتقاد خطا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com