Dictiornary-Farsi | اعلان قطع رابطه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
denouncement	اعلان قطع رابطه


Other Matches

psychomancy	رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
advertisers	اعلان کننده اعلان
advertiser	اعلان کننده اعلان
signboards	تخته اعلان اعلان
signboard	تخته اعلان اعلان
nexus	رابطه رابطه داخلی
I am [have] finished with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
advertisements	اعلان
declarations	اعلان
declaration	اعلان
notice	اعلان
noticed	اعلان
advertisement	اعلان
announcements	اعلان
posters	اعلان
poster	اعلان
announcement	اعلان
proclamation	اعلان
proclamations	اعلان
notices	اعلان
denunciation of treaty	اعلان
noticing	اعلان
advertising	اعلان
assertion	اعلان
dos prompt	اعلان DOS
dot prompt	نقطه اعلان
billsticker	اعلان چسبان
fly bill	اعلان دستی
array declaration	اعلان ارایه
publishment	اشاعه اعلان
system prompt	اعلان سیستم
they proclaimed him sovereign	اعلان کردند
declaration of war	اعلان جنگ
declaration of neutrality	اعلان بیطرفی
declare	اعلان کردن
advertise	اعلان کردن
proclamation of the republic	اعلان جمهوریت
proclamation of the republic	اعلان جمهوری
declared	اعلان شده
indigitation	اعلان شمارش
macro declaration	درشت اعلان
notice to mariner	اعلان دریایی
play bill	اعلان نمایش
procedure declaration	اعلان رویه
announcer	اعلان کننده
announcers	اعلان کننده
proclamation of independence	اعلان استقلال
gazette	اعلان و اگهی
advertize	اعلان کردن
declaration of bankruptcy	اعلان ورشکستگی
affiche	اعلان دیواری
declaring	اعلان کردن
declares	اعلان کردن
give out	اعلان کردن
vendition	اعلان فروش
proclaim	اعلان کردن
proclaims	اعلان کردن
signpost	تابلو اعلان
playbills	اعلان نمایش
playbill	اعلان نمایش
throwaway	ورقهی اعلان
proclaimed	اعلان کردن
signposts	تابلو اعلان
proclaiming	اعلان کردن
Over and out!	پایان اعلان !
To stick (put,fix)up a notice (poster).	اعلان زدن
alarms	اعلان خطر اخطار
alarmingly	اعلان خطر اخطار
alarmed	اعلان خطر اخطار
alarm	اعلان خطر اخطار
declarations	افهار افهارنامه اعلان
declaration of war	اعلان جنگ دادن
declare martial	اعلان حکومت نظامی
proclamation of martial law	اعلان حکومت نظامی
dimension statement	حکم اعلان بعد
audible alarm	اعلان خطر سمعی
denunciation	اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations	اعلان الغاء یا خاتمه
ban	اعلان ازدواج در کلیسا
banning	اعلان ازدواج در کلیسا
bans	اعلان ازدواج در کلیسا
declaration	افهار افهارنامه اعلان
to file for bankruptcy	اعلان ورشکستگی کردن
to proclaim war	اعلان جنگ دادن
placards	اعلامیه رسمی اعلان
placard	اعلامیه رسمی اعلان
posters	اعلان نصب کردن
show bill	تابلو اعلان نمایش
poster	اعلان نصب کردن
To stick a poster on the wall.	اعلان به دیوار چسباندن
contingence	رابطه
respect	رابطه
respects	رابطه
relation	رابطه
connection	رابطه
connexions	رابطه
relevancy	رابطه
bond	رابطه
linkages	رابطه
equation	رابطه
correlation	رابطه
linkage	رابطه
equations	رابطه
relevance	رابطه
relationship	رابطه
relationships	رابطه
Hereby I declare ...	بدین وسیله اعلان می کنم که...
proclamation of martial law	اعلان حالت زمان جنگ
to declare war upon a nation	اعلان جنگ به ملتی دادن
to declare a divident	سود سهام را اعلان کردن
to declare a state of emergency	اعلان کردن حالت اضطراری
to declare something well-founded	چیزی را مستدل اعلان کردن
to declare oneself bankrupt	خود را ورشکست اعلان کردن
declare martial	اعلان حالت زمان جنگ
advertised	اعلان کردن انتشار دادن
leafleted	اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting	اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflet	اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflets	اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
advertises	اعلان کردن انتشار دادن
preattunement	هم کوکی [رابطه ای]
preattunement	هم آهنگی [رابطه ای]
positive relation	رابطه مستقیم
preattunement	وفق [رابطه ای]
mil relation	رابطه میلیم
interrelationship	رابطه متقابل
monotonic relation	رابطه همسو
mutual relationship	رابطه متقابل
negative relation	رابطه منفی
negative relation	رابطه معکوس
interrelationships	رابطه متقابل
cash nexus	رابطه نقدی
correspond	رابطه داشتن
privity of contract	رابطه متعاقدین
corresponded	رابطه داشتن
liaising	رابطه داشتن
trade-off	رابطه جایگزینی
liaises	رابطه داشتن
liaised	رابطه داشتن
trade-offs	رابطه جایگزینی
liaise	رابطه داشتن
terms of trade	رابطه مبادله
symbiotic relation	رابطه همزیستی
sonship	رابطه فرزندی
relations of production	رابطه تولید
relation learning	رابطه اموزی
corresponds	رابطه داشتن
transitive	رابطه مجازی
transitive	رابطه غیرمستقیم
correlation	ضریب رابطه
trade off	رابطه جایگزینی
de broglie relation	رابطه دوبروی
relation	رابطه نسبت
binary relation	رابطه دوتایی
equivalence relation	رابطه هم ارزی
fiduciary relationship	رابطه امانی
flow formula	رابطه جریان
arithmetic relation	رابطه حسابی
functional relation	رابطه تابعی
functional relationship	رابطه تابعی
ties	رابطه برابری
bode's relation	رابطه بود
causal link	رابطه سببیت
relationship	رابطه [ریاضی]
contractual relationship	رابطه قراردادی
commutation relation	رابطه جابجایی
causal relationship	رابطه علی
tie	رابطه برابری
definitional equation	رابطه تعریفی
liaison	رابطه نامشروع
mil relation	رابطه میلیمی
incommunicable	بدون رابطه
liaisons	بستگی رابطه
interrelation	رابطه متقابل
lead lag relation	رابطه سبقت
linear relationship	رابطه خطی
positive relation	رابطه مثبت
mil formula	رابطه میلیمی
liaisons	رابطه نامشروع
liaison	بستگی رابطه
lesbianism	رابطه جنسی زن با زن
to off negotiations	اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
signposts	تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signpost	تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to declare something solemnly [publicly]	چیزی را رسما [علنا ] اعلان کردن
cohering	رابطه خویشی داشتن
break away	قطع رابطه کردن
to make a connection	رابطه ای برقرار کردن
cohere	رابطه خویشی داشتن
This does not apply to . . .	در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
recurrence relation [RR]	رابطه بازگشتی [ریاضی]
difference equation	رابطه بازگشتی [ریاضی]
cohered	رابطه خویشی داشتن
oral intercourse	رابطه جنسی دهانی
coheres	رابطه خویشی داشتن
parent child relationship	رابطه پدر و پسر
absolute address	محل یک شی در رابطه با مبدا
disconnection	قطع نداشتن رابطه