Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
artillery liaison officer	افسر رابط توپخانه
Other Matches
liaison officer	افسر رابط
air liaison officer	افسر رابط هوایی
command liaison	افسر رابط فرماندهی
air transport liaison officer	افسر رابط ترابری هوایی
pack artillery	توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
principal line	خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
embarkation officer	افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer	افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
field grade	افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank	افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
releasing officer	افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
naval gunfire	تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
fire capabilities	چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
control officer	افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
combat cargo officer	افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
spotting board	طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
ordnance	توپخانه
ordnace	توپخانه
gunnery	توپخانه
artillery	توپخانه
artillery	رسته توپخانه
antitank artillery	توپخانه ضد تانک
artillery	توپخانه صحرایی
heavy artillery	توپخانه سنگین
artillery corps	قسمت توپخانه
anti aircraft artillery	توپخانه ضد هوایی
gunner	جمعی توپخانه
gunners	جمعی توپخانه
hostile artillery	توپخانه دشمن
armored artillery	توپخانه زرهی
army artillery	توپخانه ارتش
armored artillery	توپخانه زرهدار
light artillery	توپخانه سبک
division artillery	توپخانه لشگر
artillerist	متخصص توپخانه
artillery ammunition	مهمات توپخانه
artillery annex	پیوست توپخانه
artillery battalion	گردان توپخانه
artillery brigade	تیپ توپخانه
medium artillery	توپخانه متوسط
gunner's party	گروه توپخانه
artillery branch	رسته توپخانه
division artillery	توپخانه لشگری
artillery corps	رسته توپخانه
fieldartillery	توپخانه صحرایی
flak	توپخانه ضد هوایی
field atrillery	توپخانه صحرایی
artillery mount	سکوی توپخانه
field artillery	توپخانه صحرائی
battering train	توپخانه محاصره
gunnery	علم توپخانه
towed artillery	توپخانه کششی
gunnery	توپخانه دریایی
cannonry	توپ و توپخانه
corps artillery	توپخانه سپاه
self propelled	توپخانه خودکششی
artillery piece	قبضه توپخانه
artillery group	گروه توپخانه
artillery mount	قنداق توپخانه
turrets	برج توپخانه
coastal artillery	توپخانه ساحلی
turret	برج توپخانه
all available	تمام توپخانه موجود
corps artillery	توپخانه همراه سپاه
aerial field artillery	توپخانه محمول هوایی
flak	توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft artillery	توپخانه پدافند هوایی
active status	خط مشی فعال توپخانه
artillery preparation	تیر تهیه توپخانه
gunnery ship	ناو اموزشی توپخانه
army artillery	توپخانه نیروی زمینی
artillery preparation	اتش تهیه توپخانه
artillery fire plan	طرح اتش توپخانه
fire plan	طرح اتش توپخانه
firing chart	طرح تیر توپخانه
rolling barrage	سد اتش غلطان توپخانه
artillery chart	طرح تیر توپخانه
artillery carriage	قنداق سلاح توپخانه
spotter	دیدبان توپخانه دریایی
gunnery	قوانین تیر توپخانه
air defense artillery	توپخانه پدافند هوایی
air defense artillery fire unit	سکوی توپخانه پدافندهوایی
no fire line	خط منع اتش توپخانه
air defense artillery fire unit	یکان اتش توپخانه پدافندهوایی
fire control	دستگاه کنترل اتش توپخانه
air and naval gunfire	اتش توپخانه دریایی و هوایی
all available	کلیه توپخانه حاضر به تیر
contingent zone of fire	منطقه اتش احتمالی توپخانه
battery	حمله با توپخانه ضرب و جرح
batteries	حمله با توپخانه ضرب و جرح
stargauge	وسیله کالیبرسنجی در توپخانه دریایی
air and naval gunfire	تیراندازی توپخانه دریایی وهوایی
ask ask	توپخانه یا اتش توپخانهء ضد هوایی
jato unit	موتورموشکی یدکی گلولههای توپخانه
copulative	رابط
link	رابط
interfaces	رابط
connector	رابط
adapter	رابط
connective	رابط
point of intersection	رابط
wiring connector	رابط
go between	رابط
internuncial	رابط
fitting	رابط
interface	رابط
liaisons	رابط
liaison	رابط
plotting room	مرکز هدایت اتش توپخانه ناو
surface mission	پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
engagement control	کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
connecting rod	میله رابط
bent adaptor	رابط خمیده
centronics interface	رابط موازی
connecting cable	کابل رابط
connector switch	کلید رابط
box connector	رابط جعبه
connector plug	دوشاخه رابط
continuity equation	رابط پیوستگی
connecting tube	لوله رابط
cylinderical fit	رابط استوانهای
standard interface	رابط استاندارد
lead in wire	سیم رابط
lamp connector	رابط لامپ
link belt	تسمه رابط
internuncio	رابط پیک
internuncial neuron	نورون رابط
interneuron	نورون رابط
interface card	کارت رابط
inductor hose	لوله رابط
high line	پل رابط اصلی
fuse wire	رابط فیوز
link chain	زنجیر رابط
reducing adaptor	رابط کاهنده
reducer	لوله رابط
push rod	میله رابط
push rod	میل رابط
serial interface	رابط سری
connections	میلههای رابط
parallel interface	رابط موازی
logical connector	رابط منطقی
logical connective	رابط منطقی
high fidelity receiver	گیرنده رابط
edge connector	رابط لبه
ediswan connector	رابط ادیسوان
enlarging adapter	رابط فزاینده
bayed	پل رابط در پل شناور
leads	رابط برق
link	شاخه رابط
lead	رابط برق
baying	پل رابط در پل شناور
feeder canal	نهر رابط
bays	پل رابط در پل شناور
patch cord	سیم رابط
journals	شفت رابط
journal	شفت رابط
fuse link	رابط فیوز
ground liaison	رابط زمینی
trunk line	رابط ترانک
bay	پل رابط در پل شناور
air spot	تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions .	توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
air defense artillery controller	مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
towed	توپخانه کششی حمل شونده به وسیله یدک کش
command liaison	شبکه رابط یکان
battery connector	رابط پیل باتری
anterior commissure	بافت رابط قدامی
switch position	موضع رابط دفاعی
test lead	رابط برق ازمایش
expression	فرمول یا رابط ه ریاضی
triatic stay	بکسل رابط ناو
cross-tree	[رابط عرضی دکلها]
expressions	فرمول یا رابط ه ریاضی
commissure	بافت عصبی رابط
commissural fibres	رشتههای عصبی رابط
cell connector	رابط پیل باتری
relay post	پست رابط ستون
liaises	رابط نظامی بودن
dry cell connector	رابط پیل خشک
cross tree	رابط عرضی دکلها
apple desktop interface	رابط رومیزی اپل
liaising	رابط نظامی بودن
liaised	رابط نظامی بودن
liaise	رابط نظامی بودن
crawl trench	خطوط رابط سنگرها
flared fitting	رابط قیفی شکل
intervening variable	متغیر فرضی رابط
machine address	محل یک شی در رابط ه با مبدا
survey information center	مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
gun salute	سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
pretor	افسر
jemadar	افسر
pretorian	افسر
corona australis	افسر
coronae australis	افسر
coronate	افسر
sub-lieutenants	افسر جز
sub-lieutenant	افسر جز
line officer	افسر صف

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com