Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
sojourn
اقامت موقتی
sojourns
اقامت موقتی
sojoiurn
اقامت موقتی
Other Matches
slumped
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slump
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
embassy
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassies
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
residing
اقامت
staying
اقامت
inhabitation
اقامت
inhabitancy
اقامت
inhabitance
اقامت
tarriance
اقامت
commorant
اقامت
resided
اقامت داشتن
residences
محل اقامت
residence
محل اقامت
remained
اقامت کردن
remain
اقامت کردن
residence permit
جواز اقامت
residence permit
پروانه اقامت
passport of residence
گذرنامه اقامت
reside
اقامت داشتن
resides
اقامت داشتن
permit of residence
جواز اقامت
permission to reside
جواز اقامت
permission to reside
پروانه اقامت
residency
محل اقامت
permission to stay
پروانه اقامت
permit of residence
پروانه اقامت
seats
محل اقامت
seated
محل اقامت
seat
محل اقامت
domicil
محل اقامت
domiciliate
محل اقامت
permission to stay
جواز اقامت
domiciles
محل اقامت
residential
مربوط به اقامت
dwells
اقامت گزیدن
domicile
محل اقامت
homes
اقامت گاه
dwelled
اقامت گزیدن
dwell
اقامت گزیدن
home
اقامت گاه
indefinite leave to remain
[British E]
جواز اقامت دائمی
permanent residence permit
جواز اقامت دائمی
student residence permit
جواز اقامت دانشجوئی
service at domicile
ابلاغ در محل اقامت
sojoiurn
موقتا اقامت کردن
franchise du quartier
مصونیت محل اقامت
sojourns
موقتا" اقامت کردن
sojourn
موقتا" اقامت کردن
abodes
رحل اقامت افکندن
abode
رحل اقامت افکندن
residential
وابسته به اقامت قابل سکنی
nonresidence
عدم اقامت غیر مقیم
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
interne
یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
residentship
اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
nonresidency
عدم اقامت غیر مقیم
provisionary
موقتی
flying bridge
پل موقتی
temporary
<adj.>
موقتی
provisional
<adj.>
موقتی
adinterim
موقتی
makeshift
<adj.>
موقتی
extemporaneous
موقتی
make-shift
<adj.>
موقتی
intrim
موقتی
interim
موقتی
treadway
پل موقتی
provisory
<adj.>
موقتی
jackleg
موقتی
tentative
<adj.>
موقتی
pro forma
موقتی
franchisede i'hotel
مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
deanery
سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
deaneries
سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
squatters
اقامت گزین درزمین غیر معمور
squatter
اقامت گزین درزمین غیر معمور
temporary error
خطای موقتی
cornering
انحصار موقتی
non resident
مقیم موقتی
phantom tumour
برامدگی موقتی
make do
چاره موقتی
scratch file
فایل موقتی
temporariness
موقتی بودن
temporary structures
ساختمانهای موقتی
house of d.
زندان موقتی
scrip
رسید موقتی
corner
انحصار موقتی
provisionality
موقتی بودن
provisionality
جنبه موقتی
make shift construction
طرح موقتی
temporary gauge
اشل موقتی
temporary income
درامد موقتی
phantom tumour
باد موقتی
sojourner
ساکن موقتی
temporary storage
انباره موقتی
corners
انحصار موقتی
funk hole
پناهگاه موقتی
bivouacs
اردوی موقتی
bivouacking
اردوگاه موقتی
bivouacking
اردوی موقتی
bivouacked
اردوگاه موقتی
bivouacked
اردوی موقتی
bivouac
اردوگاه موقتی
bivouac
اردوی موقتی
dugouts
پناهگاه موقتی
dugout
پناهگاه موقتی
adjournment
تعطیل موقتی
adjournments
تعطیل موقتی
gleam
تظاهر موقتی
gleamed
تظاهر موقتی
gleaming
تظاهر موقتی
bivouacs
اردوگاه موقتی
coalitions
اتحاد موقتی
coalition
اتحاد موقتی
floating bridge
پل متحرک موقتی
faddle
سرگرمی موقتی
baste
کوک موقتی
basted
کوک موقتی
bastes
کوک موقتی
barricading
سنگربندی موقتی
barricades
سنگربندی موقتی
barricaded
سنگربندی موقتی
barricade
سنگربندی موقتی
temporal
موقتی زودگذرفانی
palliatives
مسکن موقتی
palliative
مسکن موقتی
non-residents
مقیم موقتی
non-resident
مقیم موقتی
gleams
تظاهر موقتی
vice presidency
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
outstay
بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
residency
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
residency
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
vicarage
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
vicarages
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
frame
هیکل حالت موقتی
booths
پاسگاه یادکه موقتی
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
recess
تعطیل موقتی تنفس
interregna
دوره حکومت موقتی
brainstorm
اشفتگی فکری موقتی
casual uplift
بالا رفتن موقتی
interregnum
دوره حکومت موقتی
interregnums
دوره حکومت موقتی
booth
پاسگاه یادکه موقتی
brainstorms
اشفتگی فکری موقتی
casual uplift
بالا بردن موقتی
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
temporary data set
مجموعه داده موقتی
stop gap
وسیله یا چاره موقتی
jury sturt
پایه اضافی یا موقتی
interrex
رئیس حکومت موقتی
dump
انبار موقتی اشغالدان
interlocutory
موقتی غیر قطعی
interim dividend
سود موقتی سهام
interim dividend
سود سهام موقتی
interim certificates
سند قرضه موقتی
gasoline dump
مخزن موقتی بنزین
recesses
تعطیل موقتی تنفس
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
makeshift
چاره موقتی ادم رذل
epaulement
استحکام موقتی جناحی مترس
hoarding
جمع اوری دیوار موقتی
hoardings
جمع اوری دیوار موقتی
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
put someone up
به کسی بطور موقتی جا دادن
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
university extension
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
corner
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
cornering
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corners
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
blackout
فراموشی
[یا بیهوشی یا نابینایی]
موقتی
[پزشکی]
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
assembly of notables
مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
barracking
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
to have a blackout
فراموشی
[یا بیهوشی یا نابینایی]
موقتی داشتن
[پزشکی]
strip
نوار مین گذاری باند فرود موقتی
barracked
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
surging
تغییر ناگهانی و موقتی ولتاژبا جریان در یک مدار
barrack
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
minister resident
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
glitch
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
glitches
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
jumper
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
breastwork
استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
tack weld
وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
bridge loan
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
kytoon
انتن گازی هلیومی انتن موقتی
bridge finance
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
dump
انبار موقتی زاغه مهمات انبار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com