Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
odd electron
الکترون منفرد
Other Matches
unattached
منفرد
singular
منفرد
single
منفرد
solitaire
منفرد
solitaires
منفرد
isolate
منفرد کردن
isolates
منفرد کردن
isolating
منفرد کردن
single shot
گلوله منفرد
single unit
یکان منفرد
singular matrix
ماتریس منفرد
individualization
منفرد سازی
isolated footings
شالودههای منفرد
sole arbitrator
داور منفرد
singular point
نقطه منفرد
nonsingular matrix
ماتریس غیر منفرد
individual units
یکانهای منفرد یا مجزا
simm
مجموعه حافظه افزودنی منفرد
isolated pawn
پیاده ایزوله یا منفرد شطرنج
single in line memory module
مجموعه حافظه افزودنی منفرد
zoon
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
individualizing
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
apostrophe
درجمع بستن اعداد یا حروف منفرد مثل s"S و s"7
individualising
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
apostrophes
درجمع بستن اعداد یا حروف منفرد مثل s"S و s"7
individualised
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
haplosis
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
dot pitch
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
electron donor
الکترون ده
traces
رد الکترون
coelectron
هم الکترون
traced
رد الکترون
trace
رد الکترون
negatron
الکترون
isoelectronic
هم الکترون
electron
الکترون
electrons
الکترون
high energy electron
الکترون پر انرژی
electron tube
لوله الکترون
electron volt
الکترون ولت
electron transition
انتقال الکترون
electron trajectory
مسیر الکترون
electron spin
اسپین الکترون
electron spin
تنیدگی الکترون
electron shell
پوسته الکترون
electron recoil
بازگشت الکترون
electron flow
سیلان الکترون ها
electron focusing
تمرکز الکترون
electron injector
الکترون افکن
electron jump
پرش الکترون
electron mass
جرم الکترون
electron multiplier
افزاینده الکترون
electron orbit
مسیرگردش الکترون
electron pair
زوج الکترون
electron transition
عبور الکترون
electroneutrality
الکترون خنثایی
electrophile
الکترون دوست
free electron
الکترون ازاد
valence electron
الکترون والانس
secondary electron
الکترون ثانوی
mass of the electron
جرم الکترون
photo electron
فوتو الکترون
photo electron
الکترون نوری
outer shell electron
الکترون بیرونی
nonbonding electron
الکترون ناپیوندی
outer shell electron
الکترون رسانایی
valence electron
الکترون رسانایی
isoelectronic ions
یونهای هم الکترون
free electron
الکترون غیرپیوندی
valence electron
الکترون فرفیت
initiating electron
الکترون اغازگر
inner shell electron
الکترون درونی
primary electron
الکترون اولیه
nuclear electron
الکترون هسته
electron affinity
الکترون خواهی
conduction electron
الکترون رسانایی
charge of the electron
بار الکترون
electron concentration
غلظت الکترون
bound electron
الکترون بسته
electron conduction
هدایت الکترون
electron decay
تجزیه الکترون
electron decay
اضمحلال الکترون
electron deceleration
دیرکرد الکترون
conduction electron
الکترون رسانش
electron acceleration
شتاب الکترون
electron charge
بار الکترون
electron beam
شعاع الکترون
electron beam
پرتو الکترون
electron acceptor
الکترون پذیر
electron beam
اشعه الکترون
electron acceptor
پذیرنده الکترون
concentration of electron
چگالی الکترون
electron capture
الکترون گیراندازی
electron avalanche
بهمن الکترون
antibonding electron
الکترون ضد پیوندی
lone electron
الکترون تنها
electron emitter
منبع الکترون
emission
صدور الکترون
electron emission
صدور الکترون
emissions
صدور الکترون
electron beam
باریکه الکترون
electron emmission
انتشار الکترون
electron drift
رانش الکترون
electron energy
کارمایه ی الکترون
electron energy
انرژی الکترون
electronic concentration
غلظت الکترون
density of electron
چگالی الکترون
electron flow
فلوی الکترون
electron diffraction
خمیدگی الکترون
electron distribution
پخش الکترون
electron exchange
تبادل الکترون
electron donor
دهنده الکترون
electron accelerator
شتاب دهنده الکترون
elementary charge
بار الکترون
[فیزیک]
rest mass of the electron
جرم ساکن الکترون
free electron model
الگوی الکترون ازاد
lone pair electron
زوج الکترون تنها
bonding electron pair
زوج الکترون پیوندی
supressor grid
شبکه الکترون بند
outer shell electron
الکترون لایه بیرونی
transmission electron micrograph
ریزنگار انتقال الکترون
secondary electron emission
پیل ثانویه الکترون
unpaired electron
الکترون جفت نشده
delocalized electron
الکترون غیر مستقر
lone pair electron
زوج الکترون ناپیوندی
linear accelerator
شتابده خطی الکترون
electron attachment
پیوستگی یا وابستگی الکترون
electron capture detector
اشکارساز الکترون گیراندازی
electron pair
زوج الکترون حفره
electrophilic addition
افزایش الکترون دوستی
electron charge mass ratio
چگالی بار الکترون
electron pair bond
پیوند زوج الکترون
electroosmotic effect
اثر الکترون اسمزی
electron pairing
زوج شدن الکترون
electron paramagnetic resonance
رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electron deficient molecules
مولکولهای با کمبود الکترون
electron transit time
زمان عبور الکترون
electron spin resonance
رزونانس اسپین الکترون
electron deceleration
کندی حرکت الکترون
electron orbit
مدار گردش الکترون
electrophilic attack
حمله الکترون دوستی
electron gun
لوله پرتاب الکترون
free electron gas
گاز الکترون ازاد
electron multiplier
فزون ساز الکترون
electron transfer mechanism
مکانیسم انتقال الکترون
electrophilic reagent
واکنشگر الکترون دوست
whisker
کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
picture
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picturing
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electron spin resonance
[ESR]
تشدید پارامغناطیس الکترون
[فیزیک]
Electron paramagnetic resonance
[EPR]
تشدید پارامغناطیس الکترون
[فیزیک]
pictures
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electron releasing substituent
گروه استخلافی الکترون دهنده
pictured
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
quasi free electron theory
نظریه الکترون شبه ازاد
electrophilic aromatic substitution
استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
electron withdrawing substituent
گروه استخلافی الکترون کشنده
electrosensitive
چاپ با کاغذ حساس به الکترون
photon
تنها یک الکترون تابش شود
left hand rule for electron flow
قاعده چپگرد برای جریان الکترون
beams
مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beam
مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
statcoulomb
[statC]
استت کولن
[یکای الکترون]
[فیزیک]
[شیمی]
franklin
[Fr]
استت کولن
[یکای الکترون]
[فیزیک]
[شیمی]
electrostatic unit of charge
[esu]
استت کولن
[یکای الکترون]
[فیزیک]
[شیمی]
electron beam
رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
right hand rule for electron flow
قاعده راست گرد برای جریان الکترون
beam
حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
line flyback
اشعه الکترون که از انتهای سکن به ابتدای بعدی می رود
photoemission
خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
klystron
لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
hall effect
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
beams
حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
photoemissive
مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
flyback
اشعه تصویر الکترون که از انتهای یک اسکن به ابتدای دیگری می رود
inelastic
spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
phosphor
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
EBR
ضبط خروجی از کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترون
i.e.t.s
tunneling inelasticelectron spectroscopy طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
phototude
لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
electronics
شاخهای از علم فیزیک که درباره صدوروحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاوهمچنین استفاده ازدستگاههای الکترونی بحث میکند
electronics
دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
electroluminescence
نور ارسال شده از نقط ه فسفری وقتی توسط الکترون یا قطعه شارژ شده پرشود
non interlaced
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com