Total search result: 203 (19 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
cover |
اماده برای برگرداندن توپ |
coverings |
اماده برای برگرداندن توپ |
covers |
اماده برای برگرداندن توپ |
|
|
Other Matches |
|
ready reserve |
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده |
winterize |
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن |
on guard |
اماده توپگیری اماده برای توگیری |
recalled |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
recalls |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
recall |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
station time |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
ground readiness |
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی |
prompt to go |
اماده برای رفتن |
to fit with |
اماده کردن برای |
ready to die |
اماده برای مرگ |
fit to work |
اماده برای کارکردن |
on offer |
اماده برای فروش |
mission ready |
هواپیمای اماده برای پرواز |
forthcomming |
اماده برای ارائه کردن |
to keep ome's powder dry |
برای هر رویدادی اماده بودن |
on guard |
اماده برای دفاع باشید |
attack on preparation |
شمشیرباز اماده برای حمله |
he was prone to mischief |
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده |
up and running |
اماده برای عملیات کامل |
to prepare for war |
برای جنگ اماده شدن |
attention |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
bat |
گل اماده برای کوزه گری |
attentions |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
bats |
گل اماده برای کوزه گری |
batted |
گل اماده برای کوزه گری |
to stand in the gap |
برای دفاع اماده بودن |
setup |
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد |
reset |
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند |
resets |
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند |
off the shelf |
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل |
cover |
اماده شدن برای دریافت توپ |
coverings |
اماده شدن برای دریافت توپ |
covers |
اماده شدن برای دریافت توپ |
finished product |
محصولات اماده برای توزیع ومصرف |
cram |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
crammed |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
cramming |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
crams |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
winterization |
اماده کردن برای کار در زمستان |
platform load |
بار اماده برای بارریزی هوایی |
herbescent |
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه |
addressed |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
addresses |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
grooms |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
clutch start |
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه |
pool |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
pooled |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
hypnotizable |
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی |
pools |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
repertoire |
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن |
groom |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
to the manner born |
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب |
tropicalization |
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی |
refire time |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
dispatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
sawhorse |
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی |
dispatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
civilian preparedness for war |
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان |
despatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
vitrescent |
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای |
dispatch |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatching |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
set up |
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین |
aircraft turn around |
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات |
back-up |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
back up |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
it is insusceptible of change |
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد |
lime paste |
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن |
despatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
reaction time |
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات |
turnkey |
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع |
hot site |
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است |
reception station |
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام |
pilot engine |
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد |
sedans |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
predigest |
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن |
sedan |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
rig the ship |
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید |
crammer |
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است |
turnkey system |
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است |
supercritical |
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی |
reset key |
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود |
self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
master clear |
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
voyage repairs |
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی |
Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
staging area |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
statitizing |
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد |
panel |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
panels |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
naval landing party |
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی |
ramp alert |
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای |
warning order |
دستور اماده باش اعلام اماده باش |
laager |
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده |
alert force |
نیروهای اماده باش نیروهای اماده |
reflect |
برگرداندن |
diverging |
برگرداندن |
regurgitating |
برگرداندن |
reflects |
برگرداندن |
to put a bout |
برگرداندن |
avert |
برگرداندن |
averted |
برگرداندن |
upset |
برگرداندن |
upsets |
برگرداندن |
translating |
برگرداندن |
translates |
برگرداندن |
translated |
برگرداندن |
translate |
برگرداندن |
evert |
برگرداندن |
upsetting |
برگرداندن |
regurgitate |
برگرداندن |
regurgitated |
برگرداندن |
regurgitates |
برگرداندن |
averting |
برگرداندن |
reflecting |
برگرداندن |
dishonoured |
برگرداندن چک |
reversion |
برگرداندن |
dishonored |
برگرداندن چک |
to turn off |
برگرداندن |
turnover |
برگرداندن |
dishonoring |
برگرداندن چک |
dishonour |
برگرداندن چک |
blenched |
برگرداندن |
dishonouring |
برگرداندن چک |
averts |
برگرداندن |
convert |
برگرداندن |
transact |
برگرداندن |
blenching |
برگرداندن |
reset |
برگرداندن |
blenches |
برگرداندن |
blench |
برگرداندن |
dishonours |
برگرداندن چک |
redeploy [staff] |
برگرداندن |
dishonors |
برگرداندن چک |
bring back |
برگرداندن |
replaying |
برگرداندن |
rootle |
برگرداندن |
to bring back |
برگرداندن |
retort |
برگرداندن |
renvoi |
برگرداندن |
to send back |
برگرداندن |
retorts |
برگرداندن |
send back |
برگرداندن |
replayed |
برگرداندن |
retroject |
برگرداندن |
replay |
برگرداندن |
replays |
برگرداندن |
spade |
بابیل برگرداندن |
decode |
برگرداندن رمز |
re echo |
دوباره برگرداندن |
decoded |
برگرداندن رمز |
evoke |
فراخواندن برگرداندن |
evokes |
فراخواندن برگرداندن |
evoking |
فراخواندن برگرداندن |
make up <idiom> |
بازیافتن ،برگرداندن |
returns |
مراجعت برگرداندن |
spades |
بابیل برگرداندن |
return |
مراجعت برگرداندن |
to put a bout a horse |
سر اسب را برگرداندن |
replicates |
برگرداندن تازدن |
returning |
مراجعت برگرداندن |
decodes |
برگرداندن رمز |
returned |
مراجعت برگرداندن |
replicating |
برگرداندن تازدن |
replicate |
برگرداندن تازدن |
evocate |
فراخواندن برگرداندن |
replicated |
برگرداندن تازدن |
to pay back |
برگرداندن افزودن |
curl of the lip |
برگرداندن یا اویختن لب |
eagle flight |
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده |
bead |
برگرداندن لبههای ورق |
convert |
برگرداندن وارونه کردن |
beads |
برگرداندن لبههای ورق |
repatriation |
برگشتن یا برگرداندن به میهن |
repatriations |
برگشتن یا برگرداندن به میهن |
turn over |
وارونه کردن برگرداندن |
to refuse somebody entry [admission] |
کسی را در مرز برگرداندن |
rehabilitates |
بحال نخست برگرداندن |
rehabilitated |
بحال نخست برگرداندن |
restore |
برگرداندن به وضعیت جدید |
restore |
بحال اول برگرداندن |
restored |
بحال اول برگرداندن |
repatriate |
بمیهن خود برگرداندن |
handtwist retrieve |
طرز برگرداندن نخ ماهیگیری |
restored |
برگرداندن به وضعیت جدید |
repatriated |
بمیهن خود برگرداندن |
rehabilitate |
بحال نخست برگرداندن |
repatriates |
بمیهن خود برگرداندن |
repatriating |
بمیهن خود برگرداندن |
rehabilitating |
بحال نخست برگرداندن |
to tutn end for end |
وارونه کردن برگرداندن |
restoring |
بحال اول برگرداندن |
reversed |
برگرداندن پشت و رو کردن |
vomited |
استفراغ کردن برگرداندن |
vomit |
استفراغ کردن برگرداندن |