English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
split the uprights امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
Other Matches
bring in امتیاز بدست اوردن در پایگاه
cards امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
tries کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
worst امتیاز اوردن
worst- امتیاز اوردن
gained بدست اوردن
gain بدست اوردن
earns بدست اوردن
earned بدست اوردن
earn بدست اوردن
soothe دل بدست اوردن
offer بدست اوردن
obtain بدست اوردن
obtained بدست اوردن
obtains بدست اوردن
acquires بدست اوردن
soothes دل بدست اوردن
soothed دل بدست اوردن
gains بدست اوردن
acquiring بدست اوردن
pick up بدست اوردن
procuring بدست اوردن
procures بدست اوردن
procured بدست اوردن
procure بدست اوردن
impetrate بدست اوردن
offered بدست اوردن
gets بدست اوردن
offers بدست اوردن
catch بدست اوردن
get round بدست اوردن
getting بدست اوردن
come by بدست اوردن
get بدست اوردن
recoups دوباره بدست اوردن
recouping دوباره بدست اوردن
strike a balance موازنه بدست اوردن
regains دوباره بدست اوردن
recouped دوباره بدست اوردن
recoup دوباره بدست اوردن
retrieves دوباره بدست اوردن
have بدست اوردن دارنده
having بدست اوردن دارنده
insure بیمه بدست اوردن
attains بدست اوردن بانتهارسیدن
optimization بدست اوردن حد مطلوب
to come into a property دارایی را بدست اوردن
attaining بدست اوردن بانتهارسیدن
attained بدست اوردن بانتهارسیدن
attain بدست اوردن بانتهارسیدن
retrieve دوباره بدست اوردن
retrieved دوباره بدست اوردن
to get back دوباره بدست اوردن
step into بسهولت بدست اوردن
get back دوباره بدست اوردن
regaining دوباره بدست اوردن
regained دوباره بدست اوردن
recovering دوباره بدست اوردن
recovers دوباره بدست اوردن
acquirability امکان بدست اوردن
recover دوباره بدست اوردن
regain دوباره بدست اوردن
to pander any one's lust دل کسیرا بدست اوردن
finagle باحیله بدست اوردن
collar کسب اسان امتیاز ضربه
collars کسب اسان امتیاز ضربه
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
bought خریداری کردن بدست اوردن
enters بدست اوردن قدم نهادن در
recovering دوباره بدست اوردن بازیافتن
enter بدست اوردن قدم نهادن در
recover دوباره بدست اوردن بازیافتن
circumstantiate قرائن وامارت را بدست اوردن
wins بدست اوردن تحصیل کردن
win بدست اوردن تحصیل کردن
resumes از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumed از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resume از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
get بدست اوردن فراهم کردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
recovers دوباره بدست اوردن بازیافتن
resuming از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
entered بدست اوردن قدم نهادن در
impetrate با عجز و لابه بدست اوردن
bogey گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
bogies گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
bogeys گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
to make a study of something برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
pre empt با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
finagle بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
reaps جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping جمع اوری کردن بدست اوردن
reap جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped جمع اوری کردن بدست اوردن
stone pit محل بدست اوردن اطلاعات اجر
rugby point 3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
off break کسب امتیاز معینی در ضربه به سمت راست
fullest تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
full تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
land hunger از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
racketeer از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
investigates استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
bobs ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
racketeers از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
to have a bone to pick بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
cupidity حرص واز برای بدست اوردن مال
investigating استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigate استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
bob ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
three cushion billiards بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
grossest کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
to take out a patent حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
take over بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
austempering تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
knockouts ضربه فنی کردن از پا در اوردن
knockout ضربه فنی کردن از پا در اوردن
punts توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
punt توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
punted توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
pull shot ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
overtime وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
impacts تماس
impinging تماس
contacting تماس
tangents تماس
tangent تماس
impact تماس
line of contact خط تماس
taction تماس
tangency تماس
ding تماس
contact تماس
contacted تماس
contingence تماس
contacts تماس
contact line خط تماس
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
contact ratio نسبت تماس
contact point قطب تماس
to bring into contact تماس دادن
skimmed تماس اندک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com