Dictiornary-Farsi | انطباق ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر


Other Matches

invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
adaption	انطباق
adaptations	انطباق
conformity	انطباق
adaptation	انطباق
accommodations	انطباق
coincidences	انطباق
accommodation	انطباق
self identity	انطباق
superposition	انطباق
coincidence	انطباق
adaptability	قابلیت انطباق
visual adaptation	انطباق دیداری
coincidence	اقتران انطباق
sensory adaptation	انطباق حسی
social adaptiveness	انطباق اجتماعی
scotopic adaptation	انطباق با تاریکی
light adaptation	انطباق با روشنایی
matching stub	مفتول انطباق
superimposable	انطباق پذیر
superposable	قابل انطباق
goodness of fit	میزان انطباق
alignment	تنظیم انطباق
synchrony	انطباق تقارن
unadapted	انطباق نایافته
decency	انطباق بامورد
coincident current	با انطباق جریان
dark adaptation	انطباق با تاریکی
coincidences	اقتران انطباق
suits	تعقیب انطباق
adjustability	درجه انطباق
adaptometer	انطباق سنج
adaptation time	زمان انطباق
adaptation syndrome	نشانگان انطباق
adaptation level	سطح انطباق
suited	تعقیب انطباق
suit	تعقیب انطباق
adaptability	انطباق پذیری
adaptable	انطباق پذیر
absolute accommodation	انطباق مطلق
alignments	تنظیم انطباق
brightness adaptation	انطباق با درخشندگی
parallax	اختلاف منظر انطباق
synchronizes	انطباق زمانی داشتن
synchronised	انطباق زمانی داشتن
synchronises	انطباق زمانی داشتن
synchronize	انطباق زمانی داشتن
synchronising	انطباق زمانی داشتن
sovietization	انطباق با رژیم شوروی
associable	معاشرتی انطباق پذیر
synchronism	ایجاد همزمانی انطباق
suit the punishment to the crime	انطباق مجازات بر جرم
general adaptation syndrome	نشانگان انطباق عمومی
aberration	عدم انطباق کانونی
coincidence adjustment	تعیین مسافت به وسیله انطباق
compatability	قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
self adjustment	انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
formalization	انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
reseau	شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
leninism	اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
waterproof	نم ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
rationalization	انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
deathless	فنا ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
immiscible	امتزاج ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
unwearying	خستگی ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
exhautless	خستگی ناپذیر
engrained	چاره ناپذیر
ego alien	خود ناپذیر
drainless	خستگی ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
intangible	لمس ناپذیر
inaccessible	ارتباط ناپذیر
inaccessible	دسترسی ناپذیر
voracious	سیری ناپذیر
incomparable	مقایسه ناپذیر
uncompromisingly	مصالحه ناپذیر
uncompromising	مصالحه ناپذیر
indeterminable	تعیین ناپذیر
ineluctable	چاره ناپذیر
unbearable	تحمل ناپذیر
irreconcilable	وفق ناپذیر
irreconcilable	اشتی ناپذیر
interminable	پایان ناپذیر
unaccountably	توضیح ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر
immutable	تغییر ناپذیر
unexceptionable	استثناء ناپذیر
inscrutable	نفوذ ناپذیر
irrevocably	بطورفسخ ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
disconsolate	تسلی ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
unceasing	پایان ناپذیر
unbearably	تحمل ناپذیر
irreversible	برگشت ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
immobile	جنبش ناپذیر
impregnable	رسوخ ناپذیر
inflexible	انحناء ناپذیر
irreversible	واگشت ناپذیر
impermeable	رطوبت ناپذیر
impermeable	تراوش ناپذیر
inevitable	اجتناب ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر