English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 33 (4 milliseconds)
English Persian
red انقلابی کمونیست
redder انقلابی کمونیست
reddest انقلابی کمونیست
reds انقلابی کمونیست
Other Matches
communist کمونیست
communists کمونیست
commies کمونیست
commie کمونیست
comintern بین الملل کمونیست
bamboo curtain سرحدات چین کمونیست
cominform دفتر اطلاعات احزاب کمونیست
Politburo کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
Politburos کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
solstitial انقلابی
revolutionist انقلابی
revolutionaries انقلابی
revolutionary انقلابی
revolutionized انقلابی کردن
sansculotte انقلابی افراطی
revolutionizes انقلابی کردن
revolution حرکت انقلابی
revolutionised انقلابی کردن
revolutionize انقلابی کردن
revolutions حرکت انقلابی
revolutionizing انقلابی کردن
revolutionising انقلابی کردن
revolutionises انقلابی کردن
popular front ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
french revolution انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
resistance force جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
democratic comiteism سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com