Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
endoparasite
انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند
Other Matches
halophile
موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
happy family
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
hemiparasite
انگلهایی که بیماری زا نیستند
thereinto
درداخل ان در جزء ان
upcountry
درداخل یا درون کشور
campaigning
مسافرت درداخل کشور
campaigned
مسافرت درداخل کشور
campaigns
مسافرت درداخل کشور
campaign
مسافرت درداخل کشور
in-
:پیشوندبمعنی درداخل وبسوی ونه
nonboresafe
بدون ضامن درداخل لوله
in
:پیشوندبمعنی درداخل وبسوی ونه
scabbing
نفوذ بسکها درداخل دیواره هدف
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
popeye
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
carbon tracking
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
material dispersion
پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
station number
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
water sky
لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
betting shop
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
lamplighter
با ان چراغ را روشن میکنند
trampoline
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
trampolines
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
drainpipes
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
drainpipe
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
aeroscope
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
bisk
ماهی وغیره درست میکنند
airbed
تشکی که آنرا با باد پر میکنند
barbette
سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
Havana
سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند
gilded youth
جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
kumiss
قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست میکنند
kick about
فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
skipjack
بازیچهای که از جناغ مرغ درست میکنند
they overtax our strength
بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
they are under serveillance
انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند
bedbugs
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
Plants store up the sun's energy.
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
moulding board
تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
bedbug
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
needleful
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
collarette
یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست میکنند
rolling
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
gabionade
خط جان پناهی که ازسبدهای خاک درست میکنند
library paste
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
wimble
هر نوع اسباب یاوسیلهای که باان سوراخ میکنند
promenade concert
مجلس ساز و اوازیکه تماشاکنندگان ان گردش میکنند
there is a rush for the papers
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
circular dispersion
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
reference librery
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
gridiron
اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
hasty pudding
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
Bantu
عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند
bacillus
باکتریهای میلهای شکل که تولید هاگ میکنند
racket ball
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
fog curing room
اطاق نمداری که نمونههای بتن ازمایشی را در ان نگهداری میکنند
embrasure
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
figure head
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند
[رئیس پوشالی]
embrasures
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
clearinghouse
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
durometer
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
american plan
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
gingall
یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
kermis
جشن وعیدسالیانهای که درهلندوبلژیک بادادن نمایش وفریادهای ...میکنند
camp followers
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
crazing mill
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
littering
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
litter
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
littered
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
G-strings
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
brainstorming
گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
litters
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
bloody marys
مشروبی که از ودکا و سوس گوجه فرنگی درست میکنند
G-string
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
bloody mary
مشروبی که از ودکا و سوس گوجه فرنگی درست میکنند
clogged ink jet nozzles
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
live box
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
creme
نام چند جورنوشابه خوش خوراک که از جوهرنعناع درست میکنند
vasculum
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
moleskin
جامه وبویژه شلواری که ازپوست کورموش ومانندان درست میکنند
bowling alley
مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند
bowling alleys
مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند
matriculated students
شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
songfest
دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
energetics
رشتهای ازعلم مکانیک که درباره نیرو وتحولات ان بحث میکنند
fitting shop
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
quiot
حلقه یاصفحه اهنی که دربازی پرت میکنند تاروی میخی بیفتد
clobber
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
bandstands
تختگاه یا صحنهی طاقدار که دستهی نوازندگان روی آن برنامه اجرا میکنند
bandstand
تختگاه یا صحنهی طاقدار که دستهی نوازندگان روی آن برنامه اجرا میکنند
clobbered
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
nowel
کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
churchwarden
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
sand iron
یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند
chopsticks
میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند
clobbering
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
autoharp
سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
get a word in
<idiom>
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
clobbers
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
islets of langerhans
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
beanpole
چوبه یا تیرچه یا ترکهای که بر زمین فرو میکنند تا بته لوبیا از آن بالا رود
following my lead
یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
etna
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
beanpoles
چوبه یا تیرچه یا ترکهای که بر زمین فرو میکنند تا بته لوبیا از آن بالا رود
brace
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
braced
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
a hot potato
<idiom>
[بحث داغ که خیلی از مردم در موردش صحبت میکنند و مورد جدال هست]
muslin
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
griddle cake
نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند
fusion welding
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
jet flap
فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
hot money
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
prolog
زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند
greshams law
زیرا مردم پول بد راخرج میکنند و پول خوب رانگاه می دارند
skittle
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
lobster thermidor
مخلوطی از گوشت خرچنگ وزده تخم مرغ وقارچ وخامه که در پوسته خرچنگ سرخ میکنند
vane pump
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
togetherness
زندگی با هم
vivification
زندگی
lives
زندگی
existences
زندگی
habitancy
زندگی
living
زندگی
lives of great men
زندگی
existence
زندگی
habitance
زندگی
life
زندگی
wile a
در زندگی
lifelines
خط زندگی
eau de vie
اب زندگی
vita
زندگی
lifeline
خط زندگی
live forever
زندگی ابدی
ever lasting life
زندگی جاویدان
liveable
قابل زندگی
redivivus
زندگی نویافته
monandry
زندگی با یک شوهر
(the) high life
<idiom>
زندگی تجملاتی
easy circumstances
زندگی راحت
rurality
زندگی روستایی
renascence
زندگی مجدد
married life
زندگی زناشویی
marriage life
زندگی زناشویی
facts of life
<idiom>
حقایق زندگی
living death
زندگی مرگبار
eremitism
زندگی زاهدانه
living expenses
هزینه زندگی
living cost
هزینه زندگی
evening of life
شام زندگی
eremitic life
زندگی زاهدانه
dwelt
زندگی کرد
livable
قابل زندگی
lifestyle
شیوهی زندگی
he lives on air
زندگی میکند
life experiences
تجارب زندگی
hutment
زندگی در کلبه
habits
زندگی کردن
incertitude
ناپایداری زندگی
habit
زندگی کردن
intravital
در زمان زندگی
intravitam
در زمان زندگی
lifetimes
دوره زندگی
lifetimes
مدت زندگی
life cycle
دوره زندگی
lifetime
مدت زندگی
life chance
مجال زندگی
parasitism
زندگی طفیلی
level of living
سطح زندگی
life history
تاریخچه زندگی
public life
زندگی در سیاست
life instinct
غریزه زندگی
living area
منطقه زندگی
modus vivendi
روش زندگی
life of Riley
<idiom>
زندگی بی دغدغه
planetary life
زندگی دربدر
monkery
زندگی راهبی
lifeway
طرز زندگی
lifetime
دوره زندگی
joie de vivre
نشاط زندگی
life sustenance
گذران زندگی
public life
زندگی سیاسی
life style
سبک زندگی
life motto
شعار زندگی
happy life
زندگی اسوده
happy life
زندگی باخوشدل
living standard
سطح زندگی
livers
زندگی کننده
career
دوره زندگی
standards of living
استاندارد زندگی
standards of living
سطح زندگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com