Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
English
Persian
faculties
اولیای مدرسه دانشکده
faculty
اولیای مدرسه دانشکده
Other Matches
authorities
اولیای امور
schools
دانشکده
school
دانشکده
faculty of law
دانشکده حقوق
state college
دانشکده دولتی
bursars
گنجور دانشکده
collegian
عضو دانشکده
collegial
مربوط به دانشکده
provosts
نافم دانشکده
polytechnic
دانشکده صنعتی
technical colleges
دانشکده فنی
technical college
دانشکده فنی
polytechnics
دانشکده صنعتی
provost
نافم دانشکده
bursar
گنجور دانشکده
medical college
دانشکده طبی
lawfaculty
دانشکده حقوق
intercollegiate
بین دانشکده ها
law faculty
دانشکده حقوق
medical college
دانشکده پزشکی
military college
دانشکده افسری
polytechnical
دانشکده صنعتی
school of law
دانشکده حقوق
professors
معلم دبیرستان یا دانشکده
medical
دانشکده پزشکی سرپزشک
mattriculation
دخول در دانشکده یادانشگاه
gaudyday
روزمهمانی دانشکده روزشادی
principals
رئیس دانشکده یا دبیرستان
professor
معلم دبیرستان یا دانشکده
principal
رئیس دانشکده یا دبیرستان
cadet
دانشجوی دانشکده افسری
academian
عضو دانشکده یادانشگاه
faculty
نیروی ذهنی دانشکده
cadets
دانشجوی دانشکده افسری
student of law
شاگرد دانشکده حقوق
faculties
نیروی ذهنی دانشکده
rectorate
مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
freshmen
دانشجوی سال اول دانشکده
mortar board
کلاه چتر گوش دانشکده
presentation day
روز دادن درجات در دانشکده
deanship
مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
trencher cap
کلاه چهار گوش دانشکده
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
junior college
دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculating
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculate
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculate
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
freshman
دانشجوی سال اول دانشکده
matriculates
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
academies
مدرسه
academy
مدرسه
schools
مدرسه
school age
سن مدرسه
schoolmate
هم مدرسه
schoolmates
هم مدرسه
school mate
هم مدرسه
school
مدرسه
school fellow
هم مدرسه
juniors
دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
junior
دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
proms
مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
prom
مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
eton
دانشکده ایتون درانگلستان برای پسران
campuses
زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
campus
زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
gymnasiast
دانشجوی دانشکده یاگیمنازدرالمان یاکشورهای دیگر
major seminary
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
donning
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
varsity
تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
dons
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
non collegiate
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
donned
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
don
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
secondery school
مدرسه متوسطه
schoolmarm
مدیره مدرسه
technical school
مدرسه فنی
school truancy
مدرسه گریزی
school phobia
مدرسه هراسی
school counselor
مشاور مدرسه
school shooting
تیراندازی در مدرسه
senior high school
مدرسه متوسطه
schoolteacher
معلم مدرسه
schoolteachers
معلم مدرسه
schoolyard
حیاط مدرسه
schoolyard
محوطهی مدرسه
schoolyards
حیاط مدرسه
schoolyards
محوطهی مدرسه
drop out (of school)
<idiom>
ترک مدرسه
schoolgirls
دختر مدرسه
unschooled
مدرسه نرفته
schoolgirl
دختر مدرسه
janitors
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
schooling
مدرسه رفتن
satchel
کیف مدرسه
satchels
کیف مدرسه
janitor
فراش مدرسه
grammar school
مدرسه ابتدایی
grade school
مدرسه ابتدایی
janitor
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
summer schools
مدرسه تابستانی
summer school
مدرسه تابستانی
janitors
فراش مدرسه
private schools
مدرسه ملی
private school
مدرسه ملی
trade schools
مدرسه حرفهای
trade school
مدرسه حرفهای
truancy
مدرسه گریزی
head master
مدیر مدرسه
schoolwork
درس مدرسه
philosophy of the lyceum
فلسفه مدرسه
schoolma'am
مدیره مدرسه
school
تحصیل در مدرسه
preliminary school
مدرسه ابتدائی
schools
تحصیل در مدرسه
grammar schools
مدرسه ابتدایی
prep
مدرسه مقدماتی
matriculate
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
caddie
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddying
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
matriculated
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
colleger
دانشجویی که ازبنگاه خیریه دانشکده بهرمند میشود
caddied
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
intrant
کسی که وارد انجمن یا دانشکده یامقامی میشود
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
prep
مدرسه ابتدایی دبستان
scholastic
اقتصادی مدرسه ایها
high schools
مدرسه متوسطه دبیرستان
high school
مدرسه متوسطه دبیرستان
the school is out
مدرسه تعطیل است
play hooky
<idiom>
از مدرسه یا کار دررفتن
These shoes dont fit me.
زنگ مدرسه خورده
theological school
مدرسه علوم دینی
schooltime
ساعات درس مدرسه
seminary
مدرسه علوم دینی
junior college
مدرسه فوق دیپلم
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
school of tecnology
مدرسه عالی فنی
technical colleges
مدرسه عالی فنی
technical college
مدرسه عالی فنی
The last school day.
آخرین روز مدرسه
reform school
مدرسه تهذیب اخلاقی
finshing school
مدرسه تکمیلی دختران
subprincipal
معاون رئیس مدرسه
seminaries
مدرسه علوم دینی
freshers
نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
fresher
نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
schoolmasters
نافم مدرسه مکتب دار
industrial school
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
schoolmaster
نافم مدرسه مکتب دار
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
to be excused
[from work or school]
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
PTA
مخفف انجمن خانه و مدرسه
parochial school
مدرسه وابسته به کلیسای بخش
PTA's
مخفف انجمن خانه و مدرسه
It is some distance to the school .
تا مدرسه فاصله زیاد است
Since I left school.
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .
باید بچه راببرم مدرسه
dramatics
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
Children start school at the age of 7.
بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
old school tie
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
It reminds me of my schooldays .
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
schoolmasters
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
public school
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
This is the site for a new scool .
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
The boy is fresh from school.
پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
nursery school
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery schools
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmaster
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
packed lunch
غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
whipping boy
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
grader
جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
advisee
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
schoolastic
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
schoolman
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
juniorate
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
rah rah
دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com