English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English Persian
demurrer ایراد عدم کفایت ادله
Other Matches
demurrer ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
previous question موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
evidance in substanttiation of claims ادله اثبات دعوی
secta ادله خواهان دعوی
secondary evidence ادله درجه دوم
secondary evidence ادله فاقداعتبار زیاد
indirect evidence مدارک و ادله غیر مستقیم
summing up evidence نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
autarchy کفایت
incapacious بی کفایت
commensurateness کفایت
competent با کفایت
commensuteness کفایت
incompetent بی کفایت
sufficienty کفایت
efficiency کفایت
competence کفایت
expertise کفایت
sufficiency کفایت
plenty کفایت
autarky کفایت
inefficient بی کفایت
skill کفایت
credential کفایت
competence کفایت
qualification کفایت
adequacy کفایت
serves کفایت کردن
served کفایت کردن
serve کفایت کردن
cloture کفایت مذاکرات
suffice کفایت کردن
sufficing کفایت کردن
suffices کفایت کردن
sufficed کفایت کردن
incommensurateness عدم کفایت
be adequate کفایت کردن
be enough کفایت کردن
last [be enough] کفایت کردن
competence کفایت سررشته
sufficiently بقدر کفایت
reach کفایت کردن
sufficiently <adv.> بقدر کفایت
plentifully بقدر کفایت
lashongs وفور کفایت
suffice کفایت کردن
adequately [sufficiently] <adv.> بقدر کفایت
be sufficient کفایت کردن
insufficiency نابسندگی عدم کفایت
closure رای کفایت مذاکرات
closures رای کفایت مذاکرات
i have had sufficientfor بقدر کفایت خوردم
insufficience نابسندگی عدم کفایت
efficiently از روی کفایت و لیاقت
cloture رای به کفایت مذاکرات دادن
do انجام دادن کفایت کردن
incompetently از روی بی لیاقتی یا عدم کفایت
to go round برای همه کفایت کردن
slouching ادم بی کاره وبی کفایت
slouched ادم بی کاره وبی کفایت
slouch ادم بی کاره وبی کفایت
it is plenty good enough بقدر کفایت خوب است
here is bread in plenty نان بقدر کفایت هست
slouches ادم بی کاره وبی کفایت
reported گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
he is i. to do that شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
querying ایراد
quotation ایراد
quotations ایراد
citation ایراد
citations ایراد
induction ایراد
query ایراد
infliction ایراد
inductions ایراد
objection ایراد
protest ایراد
queried ایراد
queries ایراد
protested ایراد
protesting ایراد
adductor ایراد
objections ایراد
protests ایراد
closure رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closures رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
adduce ایراد کردن
deficiency کسری ایراد
deficiencies کسری ایراد
to make difficulties ایراد گرفتن
fuddy-duddies ایراد گیر
fuddy-duddy ایراد گیر
find fault with <idiom> ایراد گرفتن
adducing ایراد کردن
adduces ایراد کردن
deliver ایراد کردن
delivers ایراد کردن
cite ایراد کردن
cited ایراد کردن
cites ایراد کردن
citing ایراد کردن
adduced ایراد کردن
spotlessly <adv.> بطور بی ایراد
objcetionable مورد ایراد
fussiest ایراد گیر
fussy ایراد گیر
niggling ایراد گیر
stainlessly <adv.> بطور بی ایراد
inductility ایراد سراغاز
flawlessly <adv.> بطور بی ایراد
fussier ایراد گیر
sea lawyer ملوان ایراد گیر
batteries ایراد ضرب و جرح
battery ایراد ضرب و جرح
attempting to inflict injury شروع به ایراد جرح
fussiness ایراد گیری کردن
inviolacy motive انگیزه ایراد گریزی
quote ایراد کردن مظنه دادن
To refuse a criticism. To brush aside an objection. ایراد واعتراضی رارد کردن
the objection will not lie ان ایراد وارد نخواهد بود
quotes ایراد کردن مظنه دادن
run down <idiom> انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
quoted ایراد کردن مظنه دادن
He delivered a historic speech. نطق تاریخی یی ایراد کرد
demur ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
fussing ایراد گرفتن خرده گیری کردن
Any objections ? فرمایشی بود ؟ ( ایراد یا اعتراضی دارید )
demurs ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
fusses ایراد گرفتن خرده گیری کردن
to spotlessly perform something اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
fussed ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss ایراد گرفتن خرده گیری کردن
Upon his arrival , he delinered a speech . به محض ورود نطقی ایراد کرد
appose موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
dificiency نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
presumption hominis قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
to go easy on somebody [something] خیلی ایراد نگرفتن [انتقادی نبودن] از کسی [در مورد چیزی]
salutatorian دانشجوی ایراد کننده نطق افتتاحیه جشن فارغ التحصیلی
effectiveness clock دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
summing up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
challenged مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com