Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
gerund
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
gerunds
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
Other Matches
eider down
پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
gluten
سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
dry ice
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
internal evidence
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
mannose
ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
labdanum
ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
litmus
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
infinitives
مصدر
infinitive
مصدر
orderly
مصدر
orderlies
مصدر
action noun
اسم مصدر
the infinitive mood
مصدر اگاهی
be
مصدر فعل بودن
go to
رفتن ,اسم مصدر
gerundive
دارای شکل مصدرفعلی یا اسم مصدر
gerundial
دارای شکل مصدرفعلی یا اسم مصدر
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
i feel sleepy
خوابم میاید
prices are sagging
قیمتهاپایین میاید
it snows
برف میاید
it reeks of blood
بوی خون از ان میاید
This dress suits me .
این لباس به من میاید.
his manners smackofselfishness
بوی خودپسندی از رفتارش میاید
it thunders
صدای اسمان غرغره میاید
aces
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
ace
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
growls
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growl
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growled
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growling
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
green corn
ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
efflore scence
قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
venriloquism
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
godchild
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
metaprotein
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
godchildren
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
jells
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
gel
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
Baldenfreude
[حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
at the hand of
بدست
by
بدست
procurer
بدست اورنده
pick up
بدست اوردن
obtainment
بدست اوری
impetrate
بدست اوردن
hand in hand
دست بدست
get table
بدست اوردنی
get round
بدست اوردن
attainable
بدست اوردنی
earns
بدست اوردن
come by
<idiom>
بدست آوردن
to go to the wright
بدست استادافتادن
to come to hand
بدست امدن
securer
بدست اورنده
earn
بدست اوردن
earned
بدست اوردن
procurable
بدست اوردنی
come by
بدست اوردن
obtains
بدست اوردن
acquire
بدست آوردن
acquires
بدست اوردن
acquiring
بدست اوردن
procure
بدست اوردن
procured
بدست اوردن
procures
بدست اوردن
procuring
بدست اوردن
obtained
بدست اوردن
catcher
بدست اورنده
obtainable
بدست اوردنی
attenuation
بدست آوردن
acquirer
بدست اورنده
acquirable
بدست اوردنی
soothe
دل بدست اوردن
soothed
دل بدست اوردن
soothes
دل بدست اوردن
obtain
بدست اوردن
get at able
بدست اوردنی
getting
بدست امده
offer
بدست اوردن
manual
وابسته بدست
offered
بدست اوردن
offers
بدست اوردن
provider
بدست اورنده
providers
بدست اورنده
get
بدست امده
get
بدست اوردن
gain
بدست آوردن
gains
بدست اوردن
gets
بدست امده
gets
بدست اوردن
gains
بدست آوردن
procurement
بدست اوری
catch
بدست اوردن
getting
بدست اوردن
gained
بدست آوردن
gain
بدست اوردن
gained
بدست اوردن
acquirability
امکان بدست اوردن
importing
باپیروزی بدست امدن
gun for something
<idiom>
بازحمت بدست آوردن
retrieves
دوباره بدست اوردن
take back
<idiom>
ناگهانی بدست آوردن
imported
باپیروزی بدست امدن
import
باپیروزی بدست امدن
in for
<idiom>
مطمئن بدست آوردن
recovers
دوباره بدست اوردن
recover
دوباره بدست اوردن
recoups
دوباره بدست اوردن
recoup
دوباره بدست اوردن
recouped
دوباره بدست اوردن
recovering
دوباره بدست اوردن
recouping
دوباره بدست اوردن
to change hands
دست بدست رفتن
to gain time
دست بدست کردن
get back
دوباره بدست اوردن
to come into a property
دارایی را بدست اوردن
municipalize
بدست شهرداری دادن
strike a balance
موازنه بدست اوردن
step into
بسهولت بدست اوردن
impropriate
بدست عام دادن
quando acciderint
هر گاه بدست اید
turnover
دست بدست شدن
pass on
دست بدست دادن
to get back
دوباره بدست اوردن
finagle
باحیله بدست اوردن
eke out
<idiom>
به سختی بدست آوردن
They found no trace of her .
ازاونشانی بدست نیامد
all aggairs pivot upon him
کارها بدست او می گرد د
change hands
دست بدست رفتن
unhandy
مشکل بدست امده
to shuffle from hand to hand
دست بدست کردن
to put
بدست امین دادن
to pander any one's lust
دل کسیرا بدست اوردن
encyclic
بدست چندنفر رونده
optimization
بدست اوردن حد مطلوب
retrieved
دوباره بدست اوردن
regaining
دوباره بدست اوردن
to get
[hold of]
something
بدست آوردن چیزی
regains
دوباره بدست اوردن
regained
دوباره بدست اوردن
regain
دوباره بدست اوردن
to bring something
بدست آوردن چیزی
self-government
حکومت بدست مردم
to obtain something
بدست آوردن چیزی
retrieve
دوباره بدست اوردن
insure
بیمه بدست اوردن
attains
بدست اوردن بانتهارسیدن
attaining
بدست اوردن بانتهارسیدن
attained
بدست اوردن بانتهارسیدن
attain
بدست اوردن بانتهارسیدن
have
بدست اوردن دارنده
having
بدست اوردن دارنده
wellŠwhat of it?
چه نتیجهای ازان بدست می اید
bring in
امتیاز بدست اوردن در پایگاه
To know someone blind spots.
رگ خواب کسی را بدست آوردن
To go round hat in hand .
کاسه گدایی بدست گرفتن
encyclical
بدست چند نفر گشته
capture
عمل بدست آوردن داده
the tule of thumb
قاعدهای که از تجزیه بدست اید
To make ( find , get ) an opportunity .
فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
get
بدست اوردن فراهم کردن
captures
عمل بدست آوردن داده
encyclicals
بدست چند نفر گشته
easy money
پولی که براحتی بدست اید
hardly earned money
پول سخت بدست امده
handbills
اعلانی که بدست مردم میدهند
handbill
اعلانی که بدست مردم میدهند
enters
بدست اوردن قدم نهادن در
filthy lucre
سودی که بی شرفانه بدست اید
the proceeds of the sale
وجوهی که از فروش بدست می اید
impetrate
با عجز و لابه بدست اوردن
circumstantiate
قرائن وامارت را بدست اوردن
capturing
عمل بدست آوردن داده
enter
بدست اوردن قدم نهادن در
availability
آنچه به آسانی بدست آید
recover
دوباره بدست اوردن بازیافتن
gets
بدست اوردن فراهم کردن
dime a dozen
<idiom>
آسان بدست آمدن ،عادی
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
bought
خریداری کردن بدست اوردن
resuming
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
win
بدست اوردن تحصیل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com