English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (2 milliseconds)
English Persian
air operated pendulum type screen wiper بادامک پاندولی بادی
Other Matches
air bedding لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
cycling حرکت پاندولی
charpy hammer چکش پاندولی
cycle milling دستگاه فرز پاندولی
grandfather clocks ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
grandfather clock ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
tonsils بادامک
tonsil بادامک
cam بادامک
cams بادامک
cam control بادامک کنترل
exhaust cam بادامک خروجی
guide cam بادامک راهنما
lead can بادامک راهنما
interrupter cam بادامک پلاتین
brake expander cam بادامک ترمز
cam shaft میل بادامک
cam mechanism مکانیزم بادامک
cam control بادامک اتصال
cam throw ارتفاع بادامک
camshafts محور بادامک
camshaft میل بادامک
camshafts میل بادامک
camshaft محور بادامک
eccentric cam بادامک گریز از مرکز
main camshaft میل بادامک اصلی
cam turning attachment تجهیزات تراش بادامک
camplate صفحه بادامک قطعه اتصال
timing gear چرخ دنده میل بادامک
body shirt بادی
blowy بادی
pneumatic بادی
flatuous بادی
pneumatic hammer چکش بادی
fly ash خاکستر بادی
pneumatic press پرس بادی
at first blush در بادی امر
pneumatic riveting پرچکاری بادی
air pump تلمبهء بادی
pneumatic tire لاستیک بادی
blow gun تفنگ بادی
air operated horn شیپور بادی
windmill اسیاب بادی
airgun سلاح بادی
blow pipe تفنگ بادی
airguns تفنگ بادی
airguns سلاح بادی
marine sand ماسه بادی
pneumatic fender دفرای بادی
windmills اسیاب بادی
air rifles تفنگ بادی
dune sand ماسه بادی
blowtube تفنگ بادی
blowgun تفنگ بادی
air hammer چکش بادی
air gun تفنگ بادی
running sand ماسه بادی
sailboats قایق بادی
sailboat قایق بادی
wind current جریان بادی
pneumatic لاستیک بادی
lanterns چراغ بادی
lantern چراغ بادی
quicksand ماسه بادی
aeromotor موتور بادی
wind erosion فرسایش بادی
airgun تفنگ بادی
hurricane lamp چراغ بادی
air blast transformer مبدل بادی
air brakes ترمز بادی
air bed تشک بادی
pneumatic tools اسبابهای بادی
air rifle تفنگ بادی
wind corrosion ساییدگی بادی
wind generator مولد بادی
hurricane lamps چراغ بادی
pop gun تفنگ بادی
air brake ترمز بادی
fresh breeze بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
riveting hammer چکش بادی پرچ
square rigger نوعی کشتی بادی
self moved دارای حرکت بادی
sail arm پره اسیاب بادی
popgun تفنگ بادی بچگانه
vane of windmill پره اسیاب بادی
auxiliary sailing vessel کشتی بادی موتوردار
wind instruments الات موسیقی بادی
sail شراع کشتی بادی
air operated press پرس بادی پنوماتیکی
sailed شراع کشتی بادی
sailed مسافرت با قایق بادی
sailings مسافرت با قایق بادی
sailing قایقرانی با قایق بادی
reed الت موسیقی بادی
schooner نوعی قایق بادی
sail مسافرت با قایق بادی
wind instrument الات موسیقی بادی
euphonium یکجورالت موسیقی بادی
sailings شراع کشتی بادی
eolation سنگ فرسایی بادی
schooners نوعی قایق بادی
chipping hammer چکش بادی اهن بر
chipping hammer چکش بادی اهنبر
to go for a sail با کشتی بادی سفریاگردش کردن
yaghtman's anchor لنگر قایقهای بادی کوچک
windmill هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmills هر چیزی شبیه اسیاب بادی
quartering بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
saxophone نوعی الت موسیقی بادی
peabody picture vocabulary test ازمون واژگان مصور پی بادی
ophicleide یکجور ساز بادی برنجین
an off shore wind بادی که از سوی دریا بوزد
balloon tire لاستیک بادی عاج دار
fugues نوعی الت بادی موسیقی
fugue نوعی الت بادی موسیقی
primafacie در بادی امر قابل قبول
saxophones نوعی الت موسیقی بادی
reed organ یکنوع الت موسیقی بادی
meter rule مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
yachts کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
woodwind موسیقی برای سازهای بادی چوبی
to sail [for] با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
yacht کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
reed stop کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
aeolian harp آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
fresh gale بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
chute سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
fishtail wind بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
english horn نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed jet tunnel تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
the wind drowned the strigs سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com