English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
stalag بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
Other Matches
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
shoulder mark درجه سردوشی افسران
class q allotment کسورات حق مسکن درجه داران
troop housing کوی درجه داران یا افراد
reefers لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
reefer لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
GIs انجمن پردازش اطلاعات درالمان غربی
centner وزنهای درالمان وبرخی کشوران دیگراروپابرابر50کیلوگرم
GI انجمن پردازش اطلاعات درالمان غربی
batons عصای افسران
senior officer ارشدترین افسران
wardroom اطاق افسران
opposite numbers افسران شاغل
baton عصای افسران
officer's mess نهارخوری افسران
Brig بازداشتگاه
lockup بازداشتگاه
lock up بازداشتگاه
confinement facility بازداشتگاه
lockups بازداشتگاه
house of detention بازداشتگاه
penitentiary بازداشتگاه
detention center بازداشتگاه
penitentiaries بازداشتگاه
concentration camp بازداشتگاه
concentration camps بازداشتگاه
senior officers افسران ارشدیا بالارتبه
opposite numbers افسران مشغول به کار
officer's mess سالن غذاخوری افسران
wardroom باشگاه افسران ناو
staff افسران صاحب منصبان
staffed افسران صاحب منصبان
staffs افسران صاحب منصبان
wardroom اطاق افسران ناو
statem room خوابگاه افسران ناو
moneyed interest پول داران
vertebrata مهره داران
farmers مزرعه داران
men of property ملک داران
arthropoda بند داران
ctenophora شانه داران
proboscidean or ian خرطوم داران
ctenophore شانه داران
the faithful ایمان داران
barracoon بازداشتگاه بردگان
concentration camps بازداشتگاه اسرا
area confinement facility بازداشتگاه منطقهای
detention barrack بازداشتگاه نظامی
concentration camp بازداشتگاه اسرا
officers call نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
ward room اطاق افسران در کشتی جنگی
they were badly officered افسران انها خوب نبودند
riflecorps تفنگ داران داوطلب
intervertebral بین مهره داران
thallophyte از جنس ریسه داران
euciliate مژه داران حقیقی
joint tenants اجاره داران مشترک
pounding بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
attendance center [British E] بازداشتگاه نوجوانان [قانون]
Juvenile detention home [American E] بازداشتگاه نوجوانان [قانون]
pounded بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pounds بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pound بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
prison camp بازداشتگاه بیرون شهر
prison camps بازداشتگاه بیرون شهر
disciplinary barracks ندامتگاه بازداشتگاه نظامی
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
proboscidian وابسته بخرطوم داران عاجدار
naris سوراخ بینی مهره داران
proboscidean وابسته بخرطوم داران عاجدار
centrum مرکز بدن مهره داران
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
remanding به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
gun room اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
Wall Street مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
toe انگشت پای مهره داران جای پا
toes انگشت پای مهره داران جای پا
internment camp بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
penitentiaries دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
concentration camp بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camps بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
penitentiary دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
premaxilla استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
ctenophoran وابسته بشانه داران جانور شانه دار
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
bat money فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
baltic exchange اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
germinal area قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
yaght club باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
third class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
micronucleus یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
concentrations تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
present زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presented زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
arrival زمان حضور زمان رسیدن
seek time زمان جستجو زمان طلب
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
top hole درجه یک
clinical thermometer درجه
elevations درجه
gauge درجه
nobby درجه یک
echelons درجه
classy درجه یک
chinical t. درجه
echelon درجه
copacetic درجه یک
top درجه یک
first class درجه یک
gauged درجه
kyu درجه
high-class درجه یک
tophole درجه یک
number one درجه یک
mark درجه
marks درجه
topnotch درجه یک
gauges درجه
elevation درجه
copesetic درجه یک
second class درجه دو
proportions درجه
proportion درجه
titles درجه
title درجه
equally <adv.> به یک درجه
just as well <adv.> به یک درجه
gauge=gage درجه
gauge glass درجه اب
run of the mine بی درجه
grade درجه
gage درجه
gage=gauge درجه
ranked درجه
length درجه
lengths درجه
second class درجه 2
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com