Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
prison camp
بازداشتگاه بیرون شهر
prison camps
بازداشتگاه بیرون شهر
Other Matches
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Brig
بازداشتگاه
penitentiary
بازداشتگاه
penitentiaries
بازداشتگاه
lockups
بازداشتگاه
concentration camps
بازداشتگاه
concentration camp
بازداشتگاه
lock up
بازداشتگاه
house of detention
بازداشتگاه
detention center
بازداشتگاه
lockup
بازداشتگاه
confinement facility
بازداشتگاه
concentration camps
بازداشتگاه اسرا
detention barrack
بازداشتگاه نظامی
concentration camp
بازداشتگاه اسرا
barracoon
بازداشتگاه بردگان
area confinement facility
بازداشتگاه منطقهای
attendance center
[British E]
بازداشتگاه نوجوانان
[قانون]
pounded
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pound
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pounding
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
Juvenile detention home
[American E]
بازداشتگاه نوجوانان
[قانون]
pounds
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
disciplinary barracks
ندامتگاه بازداشتگاه نظامی
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
internment camp
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
concentration camp
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
penitentiary
دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
concentration camps
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
penitentiaries
دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
stalag
بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
concentration
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentrations
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
from the outside
از بیرون
out-
بیرون از
out
بیرون از
out
<adv.>
به بیرون
externals
بیرون
external
بیرون
without
بیرون
without
بیرون از
outed
بیرون از
off the track
بیرون
out door
بیرون
out of
بیرون از
abroad
بیرون
out-of-
بیرون از
outside appearance
بیرون
outward bound
بیرون رو
bakkat
به بیرون
forth
بیرون از
outsides
بیرون
away
بیرون از
away
بیرون
out
<adv.>
بیرون
efferent
بیرون بر
from outside
از بیرون
[از]
outdoor
بیرون
extra terrestrial
بیرون از
outwith
[Scotish E]
<adv.>
بیرون
[از]
out
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
outside
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
from out of town
از بیرون
[از]
outside
بیرون
forth of
بیرون از
expulse
بیرون انداختن
extruded
بیرون انداختن
extroversion
برگشتگی به بیرون
extrude
بیرون کشیدن
exhalent
بیرون دهنده
pull-outs
بیرون امدن
extruded
بیرون امدن
extruded
بیرون کشیدن
outcrops
سر بیرون کردن
pay out
بیرون دادن
prolapsus
بیرون افتادگی
ejector
بیرون کننده
extrudes
بیرون انداختن
extrude
بیرون امدن
exhalant
بیرون دهنده
spits
بیرون پراندن
pakkorro
بطرف بیرون
outwork
سفارش به بیرون
spit
بیرون پراندن
pull out
بیرون امدن
sputtering
بیرون اندازی
pull-out
بیرون امدن
eliminable
بیرون کردنی
ejector
بیرون انداز
pass off
بیرون رفتن
extrude
بیرون انداختن
outward show
نمایش بیرون
outwardness
چگونگی بیرون
excurrent
بیرون ریزنده
excommunicative
بیرون کننده
extrauterine
بیرون زهدانی
extrorse
بیرون برگشته
outcrop
سر بیرون کردن
expulse
بیرون دادن
exsert
بیرون دادن
subduct
بیرون بردن
extra cranial
ازجمجمه بیرون
emerge
بیرون امدن
emerged
بیرون امدن
emerges
بیرون امدن
emerging
بیرون امدن
spouter
بیرون جهنده
smoke out
بیرون راندن
throw off
بیرون دادن
throw out
بیرون انداختن
excrete
بیرون انداختن
excreted
بیرون انداختن
excretes
بیرون انداختن
excreting
بیرون انداختن
to chop out
بیرون امدن
to charm away
بیرون کردن
to bring out
بیرون اوردن
to break out
بیرون ریختن
to be derailed
از خط بیرون افتادن
sleep out
بیرون خوابیدن
saleintiant
بیرون امده
saleint
بیرون زده
extra physical
بیرون ازقواعدطبیعی
exserted
بیرون امده
saleint
بیرون امده
push off
بیرون رفتن
protrudent
بیرون افتاده
propulsive
بیرون ریزنده
saleintiant
بیرون زده
shift out
انتقال به بیرون
skink
بیرون کشیدن
elicit
بیرون کشیدن
elicited
بیرون کشیدن
eliciting
بیرون کشیدن
elicits
بیرون کشیدن
discharged
بیرون راندن
similitude
بیرون فاهر
ship your oars
پارو بیرون
surfaces
نما بیرون
deferent
بیرون برنده
bear out
بیرون دادن
extrusion
بیرون امدن
astir
بیرون از بستر
extrusion
بیرون زدن
lade
بیرون کشیدن
clamps
بیرون کشیدن
clamping
بیرون کشیدن
clamped
بیرون کشیدن
clamp
بیرون کشیدن
outgoing
بیرون رونده
efferent
رگ بیرون بر وابران
effuse
بیرون ریختن از
extrusive
بیرون اندازنده
egestion
بیرون ریزی
mofussil
بیرون شهر
ejaculatory
بیرون اندازنده
not to point
بیرون از موضوع
draw out
بیرون کشیدن از
beyond one's vision
بیرون ازحدبینایی
get out
بیرون رفتن
flick kick
ضربه با بیرون پا
get the push
بیرون رفتن
to fire out
بیرون انداختن
to fire out
بیرون کردن
give forth
بیرون دادن
fire out
بیرون انداختن
fire out
بیرون کردن
give off
بیرون دادن
give out
بیرون دادن
extra cosmical
بیرون ازگیتی
bring off
بیرون بردن
go off
بیرون رفتن
go out
بیرون رفتن
faubourg
بیرون شهر
of an out size
بیرون از اندازه
off the rails
بیرون ازخط
out of ear shot
بیرون از صدا رس
beyond d.
بیرون از حدوصف
vents
بیرون دادن
vents
بیرون ریختن
venting
بیرون دادن
venting
بیرون ریختن
vented
بیرون دادن
vented
بیرون ریختن
vent
بیرون دادن
vent
بیرون ریختن
outpour
بیرون ریزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com