English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
foursome بازی گلف چهار نفری
foursomes بازی گلف چهار نفری
Search result with all words
quadrille نوعی بازی ورق چهار نفری
quadrilles نوعی بازی ورق چهار نفری
Other Matches
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
delire a quatre هذیان چهار نفری
string quartets ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartet ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
tetrarchy یکی از استانهای چهارگانه حکومت چهار نفری
threesome بازی سه نفری
threesomes بازی سه نفری
omber نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
ombre نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
four knight's game بازی چهار اسب
pillsbury variation واریاسیون پیلزبری در بازی چهار اسب شطرنج
maroczy system سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
century عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
centuries عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
disciplinary control board کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
triumvirates سه نفری
triumvirate سه نفری
triumvier سه نفری
percapita نفری
threesome سه نفری
threesomes سه نفری
folie a deux جنون دو نفری
duumvirate حکومت دو نفری
quintets پنج نفری
tandems درشکه دو نفری
quintet پنج نفری
tandem درشکه دو نفری
duopoly انحصار دو نفری
trios سه نفری سه تایی
trio سه نفری سه تایی
dialogues مکالمهء دو نفری
single تنها یک نفری
dialogue مکالمهء دو نفری
parleys گفتگوی دو نفری
parleying گفتگوی دو نفری
parley گفتگوی دو نفری
parleyed گفتگوی دو نفری
quintette پنج نفری
pleiad دسته هفت نفری
counselled مشاوره دو نفری مشورت
monolog تک سخنگویی صحبت یک نفری
counselling مشاوره دو نفری مشورت
septet دسته هفت نفری
counseled مشاوره دو نفری مشورت
counsel مشاوره دو نفری مشورت
monologues تک سخنگویی صحبت یک نفری
stichomythia سوال وجواب در نفری
morrice نوعی رقص شش نفری
morris نوعی رقص شش نفری
monologue تک سخنگویی صحبت یک نفری
counsels مشاوره دو نفری مشورت
heptarchy حکومت هفت نفری
decurion رئیس دسته ده نفری
percapita بقرار هر نفری هر راس
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
strengths قدرت رزمی استعداد نفری
duumvir شریک رتبه حکومت دو نفری
strength قدرت رزمی استعداد نفری
petit jury هیئت منصفه دوازده نفری
madrigal سرود عاشقانه چند نفری
tarantella رقص تند دو نفری ایتالیایی
septette دسته هفت نفری هفتگانه
roomette اتاقک یا کوپه یک نفری ترن
madrigals سرود عاشقانه چند نفری
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
octet دسته خوانندگان یانوازندگان هشت نفری
squad گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
squads گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
rigadoon رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
rigaudon رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
quintet قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintets قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintette قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
adagio رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
all but a few همه به غیر از چند تایی [چند نفری]
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
four چهار
quadrilaterals چهار بر
quadruples چهار لا
quadrupling چهار لا
quadrilateral چهار بر
quadruple چهار لا
quatre چهار
quartile چهار یک
tetrad چهار
quadruped چهار پا
quadrupeds چهار پا
tetragon چهار بر
quadrupled چهار لا
quadrate چهار یک
quarter چهار یک
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
quads چهار گوش
quadripartite چهار جزئی
quads چهار قلو
foursquare چهار ضلعی
tetramerous چهار جزیی
the four seasons چهار فصل
twice is دو دو تا چهار تا میشود
long legged چهار پایه
quadruple چهار تایی
quadrupling چهار تایی
quadrupling چهار گانه
quadruples چهار تایی
quadruples چهار گانه
quadrupled چهار تایی
quad چهار قلو
quadrupled چهار گانه
quad چهار گوش
quadruple چهار گانه
footstool چهار پایه
four عدد چهار
square چهار گوش
squared چهار گوش
squares چهار گوش
squaring چهار گوش
four dimensional چهار بعدی
four cycle چهار چرخه
backfour چهار مدافع
close چهار گوشه
cross legged چهار زانو
gallops چهار نعل
galloped چهار نعل
gallop چهار نعل
Wednesdays چهار شنبه
Wednesday چهار شنبه
quadruplet چهار گانه
quadruplets چهار گانه
footstools چهار پایه
all fours چهار دست و پا
double breasted کت چهار دکمه
quadrilateral چهار ضلعی
four way چهار راه
quadrilateral چهار جانبه
four way چهار لولهای
quadrilaterals چهار ضلعی
quadrilaterals چهار جانبه
four pole چهار قطبی
four o'clock ساعت چهار
creep چهار دست و پا
quadraple چهار برابر
all eyes چهار چشمی
tetradactylous چهار پنجهای
intersections چهار راه
tetragon چهار گوشه
tetrastichous چهار جزیی
tetrameter چهار وزنی
tetrastich چهار بیتی
intersection چهار راه
tetrahedral چهار ضلعی
tetrahedral چهار وجهی
tetragon چهار ضلعی
tetrasporous چهار هاگی
quadric چهار تایی
quadrifid چهار شکافی
quadrisyllabic چهار هجائی
quadrant چهار یک دایره
quadrant چهار گوش
quadrivalent چهار بنیانی
quadrangular چهار گوشه
tetrapod پروانه چهار پا
quadrivalent چهار ارزشی
tetraphyllous چهار برگه
tetrasporic چهار هاگی
quatrefoil گل چهار گلبرگی
tetratomic چهار اتمی
quadrate چهار گوش
tertramerous چهار جزئی
tetravalent چهار بنیانی
qyaternary چهار تایی
tetrasyllabic چهار هجائی
point four اصل چهار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com