Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
supemundane
بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
Other Matches
appurtenence
اسباب چیزهای وابسته
oecumenical
وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
demiurgic
وابسته به جهان افرین یااهریمن
demiurgeous
وابسته به جهان افرین یااهریمن
ecumenic
وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
cosmopolitan
وابسته به همه جهان بین المللی
paramountly
افضلیت بالاتراز همه
boost pressure
فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
second world
جهان دوم . کشورهای پیشرفته اقتصادی سوسیالیستی را جهان دوم نامند
atlas
فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlases
فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
the inevitable
چیزهای عادی
the sublime
چیزهای بلندوعالی
valuables
چیزهای بهادار
inanimate objects
چیزهای بیجان
incidentals
چیزهای کوچک
inflammable substances
چیزهای اتشگیر
inflammables
چیزهای اتشگیر
gaudery
چیزهای کم بها
munch
چیزهای جویدنی
munched
چیزهای جویدنی
munches
چیزهای جویدنی
munching
چیزهای جویدنی
trivia
چیزهای بی اهمیت
bygone
چیزهای گذشته
post matter
چیزهای پستی
oddment
چیزهای متفرقه
scatterings
چیزهای پراکنده
cates
چیزهای لذیذ
by gone
چیزهای گذشته
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
inter alia
میان چیزهای دیگر
impedimenta
چیزهای دست و پا گیر
impediments
چیزهای دست و پاگیر
impediment
چیزهای دست و پاگیر
coconsciousness
ادراک چیزهای یکسان
among others
میان چیزهای دیگر
Well what do you know!Well i never!
بحق چیزهای نشنیده !
coconscious
ادراک چیزهای یکسان
available amount
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
paleology
دانش چیزهای کهنه
among other things
میان چیزهای دیگر
to compare oppsites
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
microtomy
بریدن چیزهای ریز
bye
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
gimceackery
چیزهای قشنگ وبی مصرف
to i. on particulars
به چیزهای جزئی اهمیت دادن
to compare apples and oranges
<idiom>
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
pretty pretties
چیزهای قشنگ و نادان فریب
microphotography
عکس برداری از چیزهای خرد
plexus
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
interposition
چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
byes
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
luff
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
other things being equal
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
irrespectively
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
scrape together
<idiom>
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
see things
<idiom>
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
litters
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
drainer
خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
gutter man
دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
littered
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
intercurrent
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
forklift
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
litter
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
papier
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
object lessons
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
object lesson
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
matelote
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
vale
جهان
macrocosms
جهان
worlds
جهان
world
جهان
macrocosm
جهان
universe
جهان
vales
جهان
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
presentationism
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
worldly-wise
جهان دیده
microcosms
جهان کهین
closed universe
جهان بسته
all over the world
در سراسر جهان
all the world over
در سراسر جهان
closed universe
جهان متناهی
worldly wise
جهان دیده
here below
دراین جهان
microcosm
جهان کهین
microcosm
جهان کوچک
finite universe
جهان متناهی
mineral kingdom
جهان جمادات
cosmography
شرح جهان
creator the world
جهان افرین
the future
جهان اینده
the next world
جهان اینده
finite universe
جهان بسته
world creating
جهان افرین
the invisible
جهان ناپدید
the invisible world
جهان ناپدید
the lower world
جهان پایین
universe
جهان کیهان
microcosms
جهان کوچک
nether world
این جهان
underworld
زیرین جهان
open universe
جهان باز
expansion of universe
انبساط جهان
cosmorama
جهان نما
the lower regions
جهان مردگان
free world
جهان ازاد
orrery
جهان نما
this world of ours
این جهان ما
outworld
جهان بیرونی
first world
جهان اول
filmdom
جهان سینما
universe of system
جهان سیستم
faerie
جهان پریان
earthling
ساکن جهان
weltanschauung
جهان بینی
worldwide
در سرتاسر جهان
nether world
جهان پایین
nether world
جهان اینده
Third World
جهان سوم
screenland
جهان سینما
animal kingdom
جهان جانوران
world view
جهان بینی
world test
ازمون جهان
animals kingdom
جهان جانوران
the old world
جهان کهنه
world power
جهان نیرو
the vanity of the world
پوچی جهان
the whole world
سراسر جهان
demiurge
جهان افرین
peregrinator
جهان گرد
creator of the world
جهان آفرین
worldview
جهان بینی
internationalist
جهان گرا
panorama
جهان نما
Christendom
جهان مسیحیت
panoramas
جهان نما
christenings
جهان مسیحیت
inanimate nature
جهان جمادات
infinite universe
جهان نامتناهی
infinite universe
جهان باز
superlunar
بیرون ازاین جهان
third world countries
کشورهای جهان سوم
atlases
کتاب نقشهء جهان
superempirical
خارج از جهان مادی
the world is transitory
جهان ناپایدار است
atlas
کتاب نقشهء جهان
extramundane
بیرون از جهان یادنیا
industrial workers of the world
کارگران صنعتی جهان
under the sun
در جهان در زیر افتاب
theseven wonders of the world
عجایب هفتگانه جهان
in ancient times
در اوقات جهان باستانی
the art of the Ancient world
هنر جهان باستان
superlunary
بیرون از این جهان
intermundane
واقع در میان دو جهان
supramundane
مافوق این جهان
ultramundane
ماورا جهان ماوراگیتی
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
to be born
چشم به جهان گشودن
vales
زمین جهان خاکی
aboral
دورترین نقطه از جهان
outward things
جهان برونی یا فاهر
georama
جهان نمای پوک
vale
زمین جهان خاکی
the church militant
قاطبه مسیحیان جهان
the back of beyond
دورترین گوشه جهان
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
planisphere
جهان نمای مسطح
peregrination
جهان گردی دربدری
all over the world
در همه جای جهان
the world and its fullness
جهان وهرچه دراوهست
demimonde
جهان زنان هرجایی
peregrinations
جهان گردی دربدری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com